فصل اول: کلیات پژوهش
1- 1 مقدمه
همانطور که می دانیم نقش کارآفرینان در این رشد اقتصادی- اجتماعی و اشتغالزایی انکارناپذیر است. کارآفرینان با فعالیت های خود اقتصاد جهانی را تغییر داده اند و کسب و کارهای جدید و در حال ظهور بسیاری از فعالیت های نوآورانه را تولید کرده اند که شیوه های زندگی مارا تغییر داده اند.از این رو در این دنیای در حال تغییر که رقابت ها بصورت بین المللی می باشد توجه به مقوله کارآفرینی یکی از دغدغه های مهم دانشگاه و موسسات آموزش عالی است. دانشگاه ها بایستی ضمن همکاری با دنیای کار نیازهای جامعه را مورد توجه قرار دهند و با توسعه ظرفیت های کارآفرینی توان و امکان اشتغال افراد را فراهم کنند.
آموزش کارآفرینی در نقاط مختلف جهان به سرعت در دانشگاهها و کالج ها در حال رشد است کتز[1] و همکاران2005 دولت ها به طور مستقیم و غیرمستقیم از طریق سرمایه گذاریهای عمده در کارفرمایان احتمالی آینده و کسب و کارهای کوچک موجود در حال رشد می باشند. این روند با تایید این نکته که کارآفرینی می تواند نقشی مهم (حتی حیاتی) در رشد اقتصادی و اشتغال و ادعای این که آموزش کارآفرینی می تواند نقشی حیاتی در توسعه کارآفرینان بیشتر یا توانمندتر بازی کند، تقویت می شود.
آموزش کارآفرینی مهم ترین تلاشی است که بستر لازم برای فراگیری دانش و مهارتهای ضروری رابرای افراد علاقمند مخصوصا دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاهی که جویای مشاغل ارضاکننده و چالش انگیز هستند فراهم می کند. این مسئولیت کلا بر عهده دانشگاه ها به ویژه دانشکده ها و گروه های علمی، تخصصی است که با توجه به مقتضیات کنونی و آتی کشور در جهت ایجاد سیستم های مطالعاتی و تدوین برنامه های آموزشی مناسب آموزش کارآفرینی را در سطح دانشگاه ها نهادینه کنند.
آمادگی ورود به کسب و کار را شاید بتوان مهمترین ثمره آموزش های کارآفرینی دانست. دوره های آموزش کارآفرینی باید به گونه ای طراحی و اجرا شوند که فارغ التحصیلان این دوره ها بتوانند با بهره مندی از حس استقلال طلبی و اعتماد به نفس کافی وارد بازار کارشده و با شناخت کامل از محیط و قوانین کسب و کار، فرصت های بازار را شناسایی کرده و با بهره گیری از خلاقیت و ریسک پذیری، دانش مدیریتی خود را برای تشکیل یک تیم کاری مورد استفاده قرار داده و کسب و کار مناسبی را راه اندازی نمایند. از این رو پژوهش حاضر در پی بررسی تاثیر آموزش های کارآفرینی بر میزان آمادگی افراد برای ورود به کسب و کار می باشد. در این فصل، پس از تبیین ضرورت و اهمیت موضوع، به بیان مسئله پرداخته و سپس اهداف، سوالات و فرضیات پژوهش را برخواهیم شمرد. در ادامه، کاربرد ها و قلمرو پژوهش را بیان نموده و پس از تعریف واژگان کلیدی پژوهش ، سازمانده ی پژوهش و چگونگی ارتباط مباحث را تشریح می کنیم.
1-2 اهمیت و ضروریت انجام پژوهش
دولت ها و نظام های سیاسی در کشور های مختلف در تلاش برای رشد اقتصادی و توانمندی بومی اقتصاد ملی خود می باشند و از آنجاییکه پس از روی دادن تحولات بزرگ سیاسی و اقتصادی در دهه 90 میلادی که منجر به فروپاشی عقاید کمونیستی و جهانشمول شدن نظریه های مبتنی بر بازار و سرمایه داری شده است.در نظامات سیاسی و اقتصادی معمول در عصر حاضر، عمده فعالیت های اقتصادی بر عهده کنشگران خصوصی و کارآفرینان بخش خصوصی می باشد.
از آنجاییکه کنترل اقتصاد بطور عمده در اختیار فعالان اقتصادی بخش خصوصی می باشد و لذا با توانمند سازی ایشان از طریق آموزش های کارآفرینی می تواند بر خروجی کلی اقتصاد و ابتکارات و فعالیت های کارآفرینی اثر جدی گذاشت .
با توجه به موارد بالا، با اهتمام ویژه دولتها بر توانمند سازی نیروی انسانی، آموزش کارآفرینی در نقاط مختلف جهان به سرعت در دانشگاهها و کالج ها در حال رشد است و تلاش دولتها به طور مستقیم و غیرمستقیم جهت سرمایه گذاریهای عمده بر کارفرمایان احتمالی آینده و کسب و کارهای کوچک موجود در حال رشد می باشد. این روند با تایید این نکته تقویت می شود که کارآفرینی می تواند نقشی مهم (حتی حیاتی) در رشد اقتصادی و اشتغال در آینده بازی کند و ادعا می گردد که آموزش کارآفرینی می تواند نقشی حیاتی در توسعه کارآفرینان بیشتر یا توانمندتر بازی کند ایفا نماید. متاسفانه، همانطور که محقان متعددی ذکرنموده اند شواهد اندکی برای تایید این ادعاها وجود دارد.
کارآفرینی بعنوان سنبل و نماد تلاش و موفقیت در امور تجاری بوده و کارآفرینان پیشگامان موفقیتهای تجاری در جامعه هستند. توانایی آنها در بهره گیری از فرصتها، نیروی آنها در نوآوری و ظرفیت آنها در قبال موفقیت، بعنوان معیارهایی هستند که کارآفرینی نوین بوسیله آنها سنجیده می شود. کارآفرینان از نظر رهبری، مدیریت، نوآوری، کارایی، ایجاد شغل، رقابت، بهره وری و تشکیل شرکتهای جدید سهم مهمی در رشد اقتصادی دارند. بنابر اعتقادی، در جوامع لازم است که جهت توسعه همه جانبه انقلاب کارآفرینی رخ دهد. این انقلاب در قرن حاضر، اهمیتی به مراتب بیشتر از انقلاب صنعتی دارد. کارآفرینی یا همان فرآیند کشف فرصتها بیان می کند که چگونه افراد بصورت مستقل و یا در داخل سازمانها، مسائل و چالشهای ناشناخته را می بینند و چارچوبی جدید از ابزارها و اهداف ایجاد می کنند تا از آنها استفاده کنند. البته کارآفرین فقط مواردی را می بیند و برای استفاده از آن برنامه ریزی می کند که ارزش لازم را داشته باشند. در راستای استفادهاز فرصتها، کارآفرین کالاها یا خدماتی را به جامعه عرضه می کنند که مشتری پسند بوده و بازار یا محیط خواهان آنهاست. بنابراین لازم است کارآفرین اطلاعات کاملی از بازار و محیط داشته باشند. فرآیند مبادله و تعامل با محیط می تواند این اطلاعات را فراهم کند.
در سالهای اخیر تقویت و توسعه کارآفرینی از مهم ترین مسائلی است که در سیاست های کلان یک کشور به آن پرداخته می شود. این مسئله به دلیل نقش و اهمیت قابل توجه کارآفرینان در رشد و پیشرفت اقتصادی کشور می باشد. در وضعیتی که نقش کارآفرینی در اشتغال زایی و رشد اقتصادی، اجتماعی تمام کشورها بالاخص کشورهای توسعه یافته در دهه های اخیر ثابت شده است، آموزش و تعلیم کارآفرینی بین افراد جامعه به مسئله روز کشورهای فرا صنعتی تبدیل شده است. کارآفرینی علاوه بر ایجاد اشتغال موجب بالا رفتن کیفیت زندگی، توزیع مناسب درآمد، کاهش اضطرابهای اجتماعی و بهره وری از منابع ملی می شود. صاحبنظران بر این عقیده هستند که فرآیند و برنامه های آموزشی ویژه می تواند با تغییر بینش و فرهنگ افراد و تجهیز آنها به دانش و مهارتهای خاص راهی را که آنها احتمالا زمان طولانی به آن می رسند بسیار کوتاه نموده و به سرعت یک کارآفرین بالقوه را به یک کارآفرین بالفعل تبدیل می کند. به همین منظور در جند سال گذشته دولتها بطور جدی به تشویق کارآفرینی پرداخته اند. یکی از مهمترین راهکار های توسعه کارآفرینی در میان دانشجویان، توسعه و ارتقا رفتار کارآفرینانه افراد از طریق ترویج، آموزش، حمایت و شناخت مستعدان کارآفرینی است. بدین منظور برای ارتقا قابلیت های کارآفرینی باید برنامه های آموزشی خاصی برای افراد مستعد تدوین شود تا از این طریق بجای این که فارغ التحصیلان دانشگاهها بدنبال استخدام و جستجوی کار باشند خودشان کسب و کار جدید ایجاد کنند.از اینرو ترویج فرهنگ کارآفرینی مستلزم درک اهمیت آن توسط سیاست گذاران و برنامه ریزی جامع و حمایت همه جانبه مقامات و کارگزاران دولتی است
طبق نتایج پژوهش های انجام شده چرخه یادگیری کارآفرینانه، صلاحیت های کارآفرینی را تقویت کرده و از آن حمایت می کند. پژوهش های ((هی وارد[2])) نیز نشان داده است که دوره های کارآفرینی نه تنها دانش و مهارت های مفید به دانشجویان ارائه می دهد، بلکه موجب آگاهی بیشتر ایشان نسبت به مسایلی که در آن آگاهی نداشتند نیز می شود و آنها را به سمت جستجوی اطلاعات بیشتر در این زمینه رهنمون می کند. بر اساس پژوهش (یوچان[3]) برخی دانشگاه ها و دانشکده های مالزی کارآفرینی را بعنوان یکی از موضوع های مهم درسی در نظر گرفته اند و با آموزش رسمی به افراد توانسته اند آنها را کارآفرین نمایند. از سوی دیگر برخی پژوهش های داخلی نشان میدهند که آموزش های کارآفرینی فعلی دانشگاه های ایران برای ترویج کارآفرینی نامناسب است. لذا میزان کارآیی و اثربخشی برگذاری دوره های آموزش کارآفرینی در دانشگاه های کشور وابستگی مستقیم به میزان توجه به این نکته دارد که ((آموزش کارآفرینی به خودی خود هدف نیست)) بلکه آنچه که از ابتدای طراحی دوره های آموزش کارآفرینی باید مورد نظر باشد این است که (( آموزش های کارآفرینی)) چگونه می تواند(( تعداد کارآفرینان)) و همچنین (( میزان کارآفرینی)) آنها را افزایش دهد. اقتصاد کشور در صورتی پویایی و روند رو به رشد مستمر خواهد داشت که خروجی دانشگاه های کشور یعنی فارغ التحصیلان دانشگاه ها بتوانند پاسخگوی نیاز بازار کار باشند. در واقع تعادل عرضه و تقاضای نیروی کار در شرایطی به وقوع خواهد پیوست که (( طرف عرضه)) بتواند با افزایش توانمندی خود نیازهای ((طرف تقاضا)) را پوشش دهد و این مهم پژوهش نخواهد یافت مگر با افزایش آمادگی ورود به کسب و کار افراد. در این میان آموزش های کارآفرینی می توانند نقشی بی دلیل در افزایش این آمادگی ایفا نموده و تاثیری بسزا در برقراری تعادل مذکور داشته باشند. لذا بررسی کیفیت دوره های آموزش کارآفرینی و همچنین پژوهش در زمینه وضعیت فعلی میزان تاثیر این آموزش ها بر آمادگی ورود به کسب و کار افراد برای دستیابی به وضعیت مطلوب بسیار ضروری به نظر می رسد. نتایج پژوهش حاضر که برآوردی از میزان تاثیر آموزش های کارآفرینی بر آمادگی افراد برای ورود به کسب و کار را به دست می دهد می تواند مبنایی بر طراحی دوره های رسمی و غیر رسمی آموزش کارآفرینی باشد.
[شنبه 1399-01-09] [ 02:37:00 ق.ظ ]
|