د پایان نامه تأثیر کیفیت درک شده و اعتبار برند بر ابعاد ارزش ویژه برند سبز |
چکیده
هدف اصلی این پژوهش، بررسی ارزش ویژه برند سبز و عوامل موثر بر آن (کیفیت درک شده برند، تصویر برند سبز، ارزش درک شده برند سبز، اعتبار برند) براساس مدل فونگ اِنگ و همکاران، 2013 میباشد.
پژوهش حاضر به لحاظ هدف، کاربردی و از جنبه جمعآوری دادهها از نوع توصیفی- علّی/ پیمایشی است.
در این پژوهش برای جمعآوری دادهها از پرسشنامههای استاندارد استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق شامل مصرفکنندگان محصولات الکترونیکی و الکتریکی کممصرف در استان گیلان میباشد. بر این اساس، 384 نفر از مصرفکنندگان از طریق نمونهگیری تصادفی خوشهای در دسترس انتخاب شدند. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل عاملی تأییدی (CFA) و مدلسازی معادلات ساختاری (SEM) بهره گرفته شده است. یافتهها نشان میدهد که کیفیت درک شده برند با تصویر برند سبز و همچنین با اعتبار برند رابطه معناداری داشته امّا با ارزش درک شده برند سبز رابطه معناداری ندارد. همچنین نتایج نشان داد که اعتبار برند با ارزش درک شده برند سبز و تصویر برند سبز رابطه معناداری داشته اما با ارزش ویژه برند سبز رابطه معناداری ندارد. ارزش درک شده برند سبز و تصویر برند سبز هم هر کدام با ارزش ویژه برند سبز رابطه معناداری دارند. سرانجام نتایج دربارهی متغیرهای واسطهای نشان داد که نقش واسطهای اعتبار برند بر رابطه بین کیفیت درک شده برند و ارزش درک شده برند سبز پذیرفته میشود. امّا نقش واسطهای اعتبار برند بر رابطه بین کیفیت درک شده برند و تصویر برند سبز پذیرفته نمیشود. همچنین به ترتیب نقشهای واسطهای ارزش درک شده برند سبز و تصویر برند سبز بر رابطه بین اعتبار برند و ارزش ویژه برند سبز پذیرفته میشود.
واژگان کلیدی: کیفیت درک شده برند، اعتبار برند، تصویر برند سبز، ارزش درک شده برند سبز، ارزش ویژه برند سبز، مدلسازی معادلات ساختاری
فصل اوّل
کلیّات تحقیق
1-1- مقدمه
امروزه توجه محیطی بهطور سریع به عنوان یک جریان غالب برای مشتریان بهدلیل مسئله گرم شدن جهانی، در نظر گرفته میشود و بسیاری از شرکتها به دنبال بهدست آوردن این فرصت هستند. در مقابل بازاریابی سبز برای انواع محصولات همانند محصولات الکتریکی و الکترونیکی، مهمتر شده است (Chen, 2006). به هر حال تمام شرکتها دارای توانایی کافی برای ارائه محصولات سبز خود به مشتریان در بازار نیستند. اگر شرکتها خواستار اتخاذ موفقیت آمیز بازاریابی سبز باشند، آنگاه مفاهیم و نظرات محیطی آنها باید با تمام جنبههای بازاریابی ادغام گردد (Chen, 2010).
امروزه به دلیل محیطگرایی رایج در جهان، فروش محصولات سبز به طور قابل ملاحظهای افزایش یافته است و بنابراین مشتریان بیشتری مایل به پرداخت بهای اضافی برای محصولات سبز هستند (Chen, 2008). بازاریابی سبز یا زیستمحیطی، ابزاری برای توسعه سازگار با محیط زیست و همچنین تقویت تصویر برند بکار میرود (Khandoker and Mahbubul, 2011). پنج دلیل برای شرکتها جهت توسعه بازاریابی سبز وجود دارد: سازگاری با فشارهای محیطی، بهدست آوردن مزیت رقابتی، بهبود تصویر شرکتها، جستجوی بازارها، فرصتهای جدید و گسترش ارزش محصول (Neal and Strauss, 2008). بعلاوه اتخاذ بازاریابی سبز میتواند افزایش دهنده عملی ارزش ویژه برند غیرقابل وصف گردد (Chang and Chen, 2013). اگرچه بهای ارزش ویژه برند نمیتواند با توجه به روشهای محاسباتی مالی حاضر برای اکثر شرکتهای صاحب برند تخمین زده شود (Chen, 2010). اما ایجاد یک برند قوی در بازاریابی، یکی از اهداف عمده بوده، چرا که ارائهدهنده مزایایی برای آنها است، همانند آسیب پذیری کمتر در فعالیتهای بازاریابی رقابتی، سودهای ناخالص بیشتر و فرصتهای بالاتر گسترش برند (Delgado-Ballester and Munuera-Alema´n, 2005 ).
امروزه سازمانها به دلایل زیادی از جمله صدمه دیدن محیط زیست، قوانین و مقررات دولتی، فشارهای رقابتی، سود بالقوه، هزینه و … تمایل دارند نگرانی خود را در مورد مسائل زیستمحیطی ابراز کنند. این وضعیت شرکتها را تشویق میکند که با کاهش تاثیر عواقب مخرب ناشی از فعالیتهای اقتصادی خود، یک فرآیند تغییر برای حفظ محیط زیست دنبال کنند (Khandoker and Mahbubul, 2011). همچنین توجه به اینکه مسائل محیطی و اجتماعی امروزه برای مشتریان اهمیت بالایی دارند، لذا رعایت مسائل زیستمحیطی در فعالیتهای بازاریابی باعث ایجاد مزیت رقابتی برای شرکت خواهد شد و از این طریق شرکتها میتوانند به ایجاد یک پایگاه خوب در بازار دست یابند (Kotler and Gary, 1999, 361-364 ). مباحث مطرح شده در این فصل عبارتند از بیان مسأله، اهمیّت و ضرورت اجرای تحقیق، چارچوب نظری تحقیق، مدل مفهومی تحقیق، جنبه نوآوری تحقیق، اهداف تحقیق، سؤالات تحقیق، فرضیههای تحقیق، تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای تحقیق، قلمرو تحقیق.
1-2- بیان مسأله
در سالهای اخیر به دلیل حجم گسترده آلودگیهای زیستمحیطی ناشی از تولیدات صنعتی، جامعه بهطور فزآیندهای متوجه مسائل زیستمحیطی شده است (Rahbar, 2008). آلودگیهای زیستمحیطی که در نتیجه تولیدات و مصارف انسانی پدید آمده، از جمله مسائلی هستند که بارها توسط سازمانهای فعّال در این زمینه بهعنوان تهدیدی برای بشر شناخته شدهاند (Cao, 2011, 4). در این راستا، محصولات الکترونیکی و الکتریکی بهعنوان یک طبقه محصول در این بخش انتخاب شدهاند که به نحو بارزی به عنوان یکی از عاملین عمده آلودگی محیط طبیعی در نظر گرفته میشوند و بنابراین با فشار الزامات سختگیرانه قانونی و تقاضای مداوم برای محصولات دوستدار محیطی بیشتر از مصرفکنندگان نگران، روبرو هستند (Ng, Butt, Khong and Ong, 2013; Badgie, Samah Manaf and Muda, 2012). در این میان، برخی از صنایع با به کارگیری اقداماتی، گامهای لازم را جهت کاهش اثرات نهایی که بر محیط زیست میتواند داشته باشد، برداشتهاند. از جمله این اقدامات، بازاریابی سبز یا محیط زیست دوستانه است، یعنی؛ توسعه زیستمحیطی و طبیعی فعالیتهای بازاریابی، با بکارگیری نقش مسئولیتپذیری زیستمحیطی/ اجتماعی شرکتها به منظور توسعه پایدار (Cao, 2011, 4). در ادبیات پایدار، بازاریابی سبز[1] به عملکردها، سیاستها و آمیختههای بازاریابی اطلاق میگردد که به طور مشخص به نگرانیهایی در باب محیط زیست طبیعی و ایجاد درآمد و فراهم نمودن نتایجی میپردازد که اهداف فردی و سازمانی را برای یک محصول یا خط تولید، برآورده مینماید (Constantinos Constantine and Neil, 2012).
در این سالها با افزایش انتقادات و اقدامات گروههای دوستدار محیط زیست، افراد نسبت به محیط زیست خود، منابع پایانپذیر و نحوهی استفاده بهینه از آنها با توجه به نیازهای نسلهای آینده، آگاهی و دغدغه بیشتری پیدا کردند (Manrai, Manrai, Lascu and Ryans, 1997, 513). این دغدغههای مصرفکنندگان در برابر پاسخگویی زیستمحیطی که با قوانین زیستمحیطی نیز هم راستا شده، تعداد روبه رشدی از شرکتها را به منظور طراحی و ایجاد برنامههای محیط زیست دوستانه تحت فشار قرار داده است. از این رو شرکتها باید تأثیرات منفی زیستمحیطی خود را در تولید، توزیع، تأمین مواد اولیه و مصرف انرژی به طرز قابل توجهی کاهش دهند، در غیر این صورت به وسیله قوانین و تقاضای سرسختانه مشتریان به عقب رانده خواهند شد (رعنایی کردشولی و یاری بوزنجانی، 1390، 166). همچنین مسأله حفظ محیط زیست باعث شده است که مصرفکنندگان درباره محصولاتی که میخرند، بازاندیشی کنند. امروزه بسیاری از مصرفکنندگان این آمادگی را دارند که برای حمایت واقعی از محیط زیست برای محصولاتی که استاندارهای زیستمحیطی را رعایت میکنند، مبلغ بیشتری پرداخت کنند (Kotler and Armstrong, 2008, 583). بدین ترتیب شرکتها این فرصت را دارند که عملکرد زیست محیطیشان را بهبود بخشند و از تقاضاهای جدید مربوط به بازار سبز منتفع شوند (عباسی، عنایتی و رهبری، 1391، 36).
همانطور که اوتمن (1992) ادعا میکند، اگر شرکتها بخواهند بازاریابی سبز را با موفقیت بکار گیرند، مفاهیم و ایدههای زیستمحیطی آنها باید با همه جنبههای بازاریابی انسجام پیدا کند. در این راستا، توسعه مفهوم جاری بازاریابی و برندسازی در قالب سبز، ضروری بهنظر میرسد. اگر شرکتها بتوانند محصولات و خدماتی را فراهم کنند که نیازهای زیستمحیطی مشتریانشان را تأمین کند، مشتریان به این کالاها و خدمات علاقه بیشتری نشان خواهند داد. در ابتدای عصر زیستمحیطی، شرکتها باید به دنبال فرصت برای بهبود عملکرد زیستمحیطی محصولات خود باشند تا بتوانند ارزش ویژه برندشان را تقویت کنند (هادیزاده مقدم، جمالی کاپک و موسوی، 1391، 32). مثلاً برندهای سبز، برچسبهای سبز و تبلیغات محیطی به وسیله عرضه اطلاعات در مورد ویژگیهای محصولات سبز محیطی، احساسات مثبتی در گروههای خاص هدف به وجود میآورند و مصرفکنندگان با دانستن این موضوع که یک محصول سبز است، هنگام استفاده آن احساس بهتری خواهند داشت، زیرا محصولات با برندهای طبیعی و برچسب گذاریهای صحیح به علت تصویر کلی مثبتی که ایجاد میکنند، از نظر بازرگانی موفق هستند و مصرفکنندهها به خرید این محصولات تمایل پیدا میکنند و وفاداری به برند افزایش مییابد (Rahbar and Abdul Wahid, 2011, 80).
با اهمیت یافتن بازاریابی و گرایشهای سبز شرکتها، خصوصاً نقش کلیدی آن در موفقیت شرکتها، انجام تحقیقات مختلف برای تبیین روابط متغیرهای سبز و مطالعه در این زمینه، بیش از پیش، ضروری می- نماید. بر همین اساس، این پژوهش قصد دارد تا به تحلیل ارزش ویژه برند سبز و عوامل موثر بر آن (کیفیت درک شده برند، اعتبار برند، تصویر برند سبز و ارزش برند سبز) بپردازد.
کیفیت درک شده برند بهعنوان یکی از عوامل مهمی در نظر گرفته میشود که بر تصمیمگیری مشتری از طریق ارائه دلیل منطقی ترجیح یک برند بر برند دیگر، تأثیرگذار است (Aaker, 1991). علاوه بر این، کیفیت درک شده برند بهعنوان یک روش اکتشافی جهت تأثیرگذاری بر قضاوت مشتری در باب تواناییهای آن بهمنظور تحقق ویژگیهای دوستدار محیطی آن عمل میکند (Ng, Butt, Khong and Ong, 2013). از آنجا که ارزش ویژه برند قویتر بر برندهایی غالب میباشد که نشاندهنده اعتبار برندی بیشتر است، لذا برند معتبرتر دربردارنده هزینههای ارزیابی پایینتر بوده و با ریسک درک شده کمتری در ارتباط است. بنابراین آنها از طریق بسط ارزششان در ورای جنبههای کاربردی باعث ارتقای ارزش برند میگردند (Erdem and Swait, 2004). به عبارتی دیگر، اعتبار برند یک ستون مرکزی است که در حول آن یک شرکت میتواند ارزش ویژه برند خود را ایجاد و مدیریت نماید (Erdem, Swait and Valenzuela, 2006). علاوه بر مفاهیم برند، در مباحث مربوط به مفاهیم برند سبز میتوان به تحقیقات چن (2010) و چن و چانگ (2012) اشاره نمود که اینطور متوجه شدند که تصویر برند سبز و ارزش درک شده برند سبز به عنوان عوامل مؤثر بر ارزش ویژه برند میباشند (Ng, Butt, Khong and Ong, 2013). که ارزش ویژه برند سبز را چن (2010) به عنوان “مجموعهای از داراییها و بدهیهای برند در زمینه تعهدات سبز و نگرانیهای محیطی تعریف نمود که با نام، نماد و آرم برند در ارتباط است که میتواند ارزش ارائه شده کالاها و خدمات دوستدار محیطی را افزایش و یا کاهش دهد”.
لذا با توجه با مطالب فوق، سؤال اصلی این تحقیق این است که آیا بین مفاهیم برند (کیفیت درک شده برند1و اعتبار برند[2] ) و مفاهیم برند سبز (تصویر برند سبز[3] ، ارزش درک شده برند سبز[4] و ارزش ویژه برند سبز[5] ) رابطه وجود دارد؟
[جمعه 1399-01-08] [ 11:43:00 ب.ظ ]
|