• فرضیه فرعی تحقیق با سطح ۹۹ درصد تائید شده به این معنی که با احتمال ۹۹ درصد مالیات کنونی شرکتها به تناسب ارزش افزوده آنها تغییر نکرده است.

 

    • جایگزینی مالیات بر ارزش افزوده به جای مالیات بر شرکتها با نرخ متوسط ۷۴ درصد با هدف تامین کلیه هزینه های جاری دولت با احتمال ۹۵درصد،افزایش در درآمدهای مالیاتی را در پی خواهد داشت.

 

    • جایگزینی مالیات بر ارزش افزوده به جای مالیات بر شرکتها با نرخ متوسط ۴۹درصد با هدف تامین تقریباً ۶۷ درصد هزینه های جاری دولت با احتمال ۹۰درصد،افزایش درآمدهای مالیاتی را به دنبال خواهد داشت.

 

  • جایگزینی مالیات بر ارزش افزوده به جای مالیات بر شرکتها با نرخ پیش بینی شده در لایحه مالیات بر ارزش افزوده مصوب سال۱۳۶۶ دولت به میزان ۱۰ درصد به احتمال ۹۹ درصد، منجر به افزایش درآمدهای مالیاتی خواهدشد. براساس نتایج حاصل از آزمون فرضیات و با توجه به ویژگیهای منحصر به فرد مالیات بر ارزش افزوده در برقراری عدالت مالیاتی و کارآیی اقتصادی، جایگزینی مالیات بر ارزش افزوده به جای مالیات بر شرکتها پیشنهاد شده است.

عرب مازار و آیت (۱۳۸۷) در مقاله ای تحت عنوان “برآورد ظرفیت بالقوه اقتصادی مالیات در ایران” به بررسی ظرفیت مالیاتی بالقوه ایران پرداخته اند. در این مقاله تلاش شده است تا با ارائه تعریفی مشخص از ظرفیت بالقوه اقتصادی مالیات، عوامل اثرگذار بر آن از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گیرد. پس از مرور ادبیات موضوع و مطالعات انجام شده در سطح بین المللی، ظرفیت بالقوه اقتصادی مالیات کشور در چارچوب یک مدل پانل و بر اساس اطلاعات۲۰ کشور جهان برای دوره ۲۰۰۰-۱۹۹۸ برآورد شده است. نتایج مدل نشان می-دهد که در دوره مذکور متوسط ظرفیت بالقوه اقتصادی مالیات در کشور (بدون احتساب پرداختی بیمه های اجتماعی) حدود ۳/۱۲ درصد بوده است که در مقایسه با متوسط عملکرد نظام مالیاتی کشور در این دوره (۱/۷) درصد، بسیار بالا است. همچنین نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که شاخص تلاش مالیاتی کشورمان در این دوره حدود ۵۸ درصد بوده است.
خسرو پیرایی (۱۳۸۷) در مقاله ای تحت عنوان «برآورد ظرفیت مالیاتی در استان فارس» با استفاده از روش رگرسیونی حداقل مربعات معمولی به برآورد ظرفیت مالیاتی استان فارس پرداخت، کل درآمدهای استان، ارزش صادرات، ارزش واردات، سهم ارزش افزوده، بخش صنعت، کشاورزی و خدمات و متغیر مجازی جنگ از مهم ترین عوامل تاثیر گذار در نظر گرفته شدند. یافته های این تحقیق حکایت از آن دارد که کوشش مالیاتی استان فارس طی سال های ۱۳۶۲ تا ۱۳۸۲ کوچکتر از یک بوده است که نشان دهنده ی وجود شکاف مالیاتی در این استان می باشد.
خالوزاده و همکاران (۱۳۸۷) در مقاله ای تحت عنوان «مدل سازی غیر خطی و پیش بینی درآمدهای مالیاتی کشور به تفکیک منابع مالیاتی» با استفاده از آزمون نمایی لیاپاخوف به بررسی نوع توابع و با استفاده از ساختار شبکه عصبی مصنوعی به تخمین مدل پیش بینی درآمدهای مالیاتی پرداخته اند- نتایج حاصل از مدل حاکی از یک روند بلند مدت ثابت درآمدهای مالیاتی بوده که دقت بسیاری بالای پیش بینی برون نمونه ای مدل را تایید می کند.
فرازمند (۱۳۸۷) در مقاله ای به بررسی عوامل موثر بر ظرفیت مالیاتی در استان لرستان می پردازد. این مطالعه چگونگی افزایش درآمدمالیاتی به عنوان بخشی از درآمدهای دولت و نسبت آن به تولید ناخالص داخلی را دراستان لرستان بررسی می نماید. ظرفیت مالیاتی و عوامل موثر برآن در استان لرستان طی دوره ۸۳-۱۳۶۰ با استفاده از الگوی های اقتصادسنجی به روش ARDL موردبررسی قرارگرفته است. در این مدل، متغیرهای برونزای ارزش افزوده بخشهای مختلف اقتصادی، درآمدسرانه، نرخ باسوادی، نرخ تورم و جمعیت استان براساس مبنای نظری و مطالعات تجربی به عنوان مهمترین عوامل تاثیرگذارمورد بررسی قرارگرفتند. نتایج کمی حاصل از برآورد مدل طی دوره موردبررسی نشان می دهد که بین ارزش افزوده بخش های صنعت و خدمات نرخ باسوادی و ظرفیت مالیاتی استان رابطه مثبت وجوددارد ولی متغیرهای ارزش افزوده بخش معدن، درآمدسرانه، نرخ تورم و جمعیت رابطه معنی داری ندارند. همچنین دراین مطالعه ظرفیت های مالیاتی و کوشش مالیاتی استان نیز با استفاده از پارامترهای برآورده شده الگو طی این دوره محاسبه شده است. از مقایسه مالیاتهای وصولی و ظرفیت های مالیاتی برآورده شده در سالهای مذکور می توان نتیجه گرفت که نظام مالیاتی در دریافت مالیات واقعی از کارایی بالایی برخوردارنبوده است.
موسوی (۱۳۸۷) در مقاله ای به بررسی ظرفیت مالیاتی استان های کشور طی سال های ۸۴ و ۸۵ می پردازد که نتایج تحقیق کوشش مالیاتی کشور را ۷۵ درصد برآورد می نماید.
امینی و همکاران (۱۳۸۷) در مقاله ای به پیش بینی درآمدهای مالیاتی استان قزوین با استفاده از مدل سری های زمانی و روش مداخله ای طی سال های ۱۳۷۴ تا ۱۳۸۳ پرداخته اند. مدل برارزش شده در این تحقیق (۱,۱)ARMA می باشد که طبق آن درآمدهای مالیاتی استان قزوین را طی ده سال آینده پیش بینی می‌نماید.
رضایی (۱۳۸۸) در مقاله ای درآمدهای مالیاتی مستقیم برای دوره ۵ ساله برنامه پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران پرداخته است. نتایج حاصل از مدل ARMA بیانگر روند افزایشی درآمدهای مالیاتی مستقیم طی برنامه پنج ساله ی پنجم می باشد همچنین نتایج این تحقیق بیانگر این موضوع می باشد که مالیات دریافتی قبل از سال ۱۳۸۴ از مقدار پیش بینی شده کمتر بوده است و بعد از سال ۱۳۸۴ مالیات دریافتی بیشتر از مالیات پیش بینی شده تر را مدل باشد.
فلاحتی و همکاران (۱۳۸۹) در مقاله ای به برآورد ظرفیت مالیاتی کشور با استفاده از شبکه های عصبی پرداخته اند. در این مطالعه از روش مدلسازی شبکه عصبی استفاده شده است که درآن متغیرهای مستقل به عنوان لایه ورودی وارد سیستم یادگیری شبکه عصبی میشوند. متغیرهای ورودی در مدل یعنی، نرخ تورم، ضریب جینی، نسبت جمعیت شهری به کل جمعیت، درجه باز بودن اقتصاد و سهم ارزش افزوده بخش های کشاورزی و صنعت از GDP، متغیرهای مستقل مدل را تشکیل میدهند و متغیر وابسته یا تابع که همان ظرفیت مالیاتی است، حکم لایه خروجی را در شبکه عصبی دارد. بر حسب روش آزمون و خطا برای لایه های پنهان و گره های هر لایه، شبکه عصبی به صورت مناسب انتخاب میشود. در این مدل آموزش از روش داخل شبکه‌ای[۱۲] و از رویکرد پرسپترون چند لایه‌ای[۱۳] بصورت پیشرو و بدون بازخورد استفاده شده است.
۲-۲۷-۲- پیشینه خارجی
بالارد[۱۴] و همکاران (۱۹۸۷) با استفاده از مدل تعادل عمومی به این نتیجه رسیدند که برقراری یک نرخ یکنواخت مالیات بر ارزش افزوده درایالات متحده، کارآیی اقتصادی را بهبود می بخشد و مالیات بر ارزش افزوده، کمترین هزینه اجتماعی نهایی در میان مالیاتها را دارد.
کولیس و میلنوویچ[۱۵] (۱۹۹۷) در تحقیقی با عنوان برآورد درآمد ناشی ازمالیات بر ارزش افزوده در جمهوری کرواسی نشان داده اند که مبنای مالیات برارزش افزوده در این کشور در فاصله سالهای ۱۹۹۴-۱۹۹۷بین ۵۰ تا ۵۸ درصدتولید ناخالص داخلی در این کشور نوسان داشته است.
آنها همچنین با استفاده از یک الگوی رگرسیونی چند متغیره مقطعی بر اساس اطلاعات مربوط به درآمد ناشی از مالیات بر ارزش افزوده، وسعت پایه مالیاتی، نرخ مالیات وتغییرات نرخ ۴۹ کشور جهان نتیجه گیری نموده اند که افزایش نرخ مالیات و وسعت پایه مالیاتی می تواند درآمد ناشی از مالیات بر ارزش افزوده را افزایش دهد علاوه بر این نتایج الگوی رگرسیونی آنها حاکی از تاثیر منفی وجود تعدد نرخ های مالیات بر ارزش افزوده بر درآمد ناشی از این نوع مالیات می باشد.

 

 
 
 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت