ماهیت و مفهوم جرم سیاسی |
در سیستم درونی جرایم سیاسی انگیزهی جرم سوءقصد به مقامات سیاسی کشور میباشد، حال ممکن است این انگیزه دارای اهداف خیرخواهانه و یا جاه طلبانه باشد، که در هر صورت مراجع صالح قضایی (با حضور هیأت منصفه) باید آن را تشخیص داده و مجازات متناسب برای مجرم اعمال نمایند.
(دکتر عبدالقادر عوده در کتاب حقوق جنایی اسلام آورده است که جرم سیاسی برای تحقق اهداف سیاسی وقوع مییابد یا انگیزههای سیاسی باعث ارتکاب آن میشود، امّا انگیزههای جرایم عادی اصولاً انگیزههای معمولی است.) عدهای بر این نظر روی آوردهاند و معتقدند برای تحقق جرم سیاسی هم لازم است انگیزه سیاسی وجود داشته باشد و هم به حکومت لطمه وار شود، و به عبارت دیگر نداشتن یکی از این دو مورد جرم را از شمول جرایم سیاسی خارج خواهد کرد. امّا آنچه مورد نظر است این که آیا همهی مجرمین سیاسی با نظر خیرخواهانه دست به اعمالی میزنند یا بعضی دیگر بخاط اهداف غرایض گروهی و حزبی علیه نظام حاکم فعالیت میکنند در صورتی که این دو نظریه پذیرفته شود و باید بین گروه اول و گروه دوم تخفیف قائل شد.
دکتررضا نوربهار در کتاب زمینهی حقوق جزا عمومی خود چنین اظهار میدارد:[1] که توطئه علیه دولت، تقلبات انتخاباتی و اقدام علیه امنیت داخلی و خارجی کشور را میتوان از مصادیق جرایم سیاسی دانست. البته ایشان نخواستهاند جرم سیاسی را به این چند عامل محدود کنند و با قید کلمهی مصادیق محل را برای جرایم دیگر نیز آزاد گذاشتهاند و تنها آوردن مواردی چند بصورت تمثیلی به تعریف اختصاری انجام می شود و چنانچه این هدف مورد تجاوز صریح به حقوق ملت بود اعمال انجام شده از شمول جرم سیاسی خارج خواهد شد. برای تشخیص صحّت و درستی انگیزه مجرم در اینگونه جرایم باید به اعمال آنان توجه کرد چرا که ترور بمبگذاری هیچگاه نمیتواند انگیزه اصلاح جامعه را در پی داشته باشد بلکه جامعه را به آشوب و عصیان میکشاند و این مغایر با اهداف اصلاح طلبانه مجرمین سیاسی است.
ب ـ مفهوم جرم شناسی :
از زمانهای باستان همواره جرم سیاسی مورد توجه و مورد تحول بوده است، در دورانهای قدیم اینگونه جرایم به عنوان جرم بزرگ، جرم بیرحمانه، خیانت بزرگ تلقی میشده و محاکمه آن بسیار سخت بوده و آن را به دادگاه ویژه میسپردند. در آن دوره به علّت قدرت بیرحمانه حکام در برخورد و سرکوب مخالفان و نبودن قوانین و مدافعان حقوق بشر جوامع در خفگان و تاریکی به سر میبردند ولی با پیشرفت علم بصورت روزافزون و شناخت حق آزادی برای هر فرد انسانی اعمال انجام گرفته در گذشته مورد قبول انسان قرن حاضر نبوده و نخواهد بود، در تحولات فکری قرن بیستم و مقابله با اصلات فرد در دولتهای آزادمنش با اصالت جامعه و در دولتهای قدرت طلب و انحصارگر ادارکی متمایز به مجرمین سیاسی بوجود آمده است بدین معنی که گروه اول طرفدار ملایمت و اغماض و گروه دوم طرفدار شدت و سختی نسبت به آن میباشد. دلیل این دوگانگی بدان خاطر است که در دولتهای گروه اول حاکمیت ملّی بوده و تصدی مقامهای سیاسی از طریق انتخابات عمومی و بدون ضرورت توسل به قهر و زور صورت میگیرد و در دولتهای گروه دوم برعکس زمامداران بخاطر آنکه همواره در پی حفظ اقتدار شخصی هستند رقبای سیاسی را تحمل ننموده و با اندیشهی بسیار سختگیرانه از طریق محکومیتهای شدید به سرکوب مخالفین میپردازد.
همانگونه که متوجه شدید در گروه اول حقوق شهروندان و ملّت به رسمیت شناخته شده است لیست از طرف دولت حاکم و مسائلی از قبیل آزادی بیان، آزادی انتخابات و فعالیت روشنفکران در جامعه حل شده است و دیگر ضریب وقوع جرم سیاسی کاهش یافته به همین جهت از حساسیت آن چنانی برخوردار نیست و تنها به چند موضوع درجه دو نزول پیدا کرده است، ولی در گروه دوم به علّت اینکه منافع ملّی و جامعه به معنی منافع فرد و اشخاص و گروه خاص تعریف شده و هیچگونه رقیب و مخالفی را پذیرا نیست رو به استبداد و دیکتاوری محض کشاند و هر چند شیوه این نوع حکومت رانی در کوتاه مدت جوابگو خواهد بود ولی در دراز مدت شکستی جبران ناپذیر خواهد داشت.[2]
به علّت گسترش فرهنگ سیاسی آزادی در جوامع و تأسیس مؤسسات حقوقی و مدافع آزادی بینشهای متفاوتی در مورد جرایم سیاسی به وجود آمده که پدید آورندهی دو سیستم نظری شده است:[3]
[پنجشنبه 1398-12-08] [ 01:10:00 ق.ظ ]
|