" مقاله های علمی- دانشگاهی – ۲-۳- مدیریت بر مبنای ارزش – 8 " |
“
- پاسخگویی قانونی: این پاسخگویی در برابر مراجع قضایی صورت میگیرد.
تعهد اخلاقی: مبانی فلسفی مسئولیت اجتماعی، اجرایی تعهد اخلاقی است که این تعهدات را میتوانیم به سه دسته تقسیم بندی کنیم: الف – تعهدات اخلاقی فردی؛ ب – تعهدات اخلاقی سازمانی؛ ج – تعهدات اخلاقی عمومی.
نکته ظریف این است که مدیریت و سازمان بایستی درصدد باشند تا در راستای همسویی نسبی اهداف فردی و سازمانی به انتظارات از هر نقش کارکنان برسند، چرا که همین نقش و وظایف افراد به عنوان یک عضو سازمانی است که قواعد بازی، کار و فعالیتها را در چارچوب سازمانی مطرح میسازد. البته بایستی اذعان نمود که رعایت آنچه که گفته شد، در واقع بسیار ظریف و شکننده است
نظام اداری، حوزه اجرای سیاستهای دولت و به عبارت دیگر، نظام اداری رابط بین مردم، تودهها و جامعه مدنی با دولت و حکومت است. از این رو، دستگاه اداری سالم دستگاهی است که کارکنان آن وظایف خود را در قبال شهروندان به نحو شایسته انجام می دهند. هر جریانی که در این روند خلل ایجاد نماید، می تواند به انواع تخلفات اداری-که از مظاهر عدم همسویی اهداف فردی و سازمانی است بینجامد (مانکینز و استیل، ۲۰۰۵).
تشکیلات و ساختار اداری و متناسب بودن آن با اهداف و وظایف؛ عدم پیچیدگی قوانین و مقررات و دستور العملهای اداری؛ وجود نظام شایسته سالاری؛ عدم تبعیض در استخدام، انتصاب و ارتقای افراد؛ مدیریت بر مبنای ارزش؛ معنویت در محیط کاری؛ شفافیت؛ نظام انگیزشی پرداخت؛ نظارت و کنترل؛ و مدیریت مؤثر و کارآمد را میتوان از عوامل تسهیل کننده همسویی اهداف فردی و سازمانی دانست. از اینرو ما برخی از این عوامل و نیز تأثیر آن بر همسویی اهداف فردی و سازمانی را به صورت منفرد مد نظر قرار میدهیم. لازم به ذکر است که تأثیر توأمان این عوامل می تواند خود به عنوان یک پژوهش مد نظر قرار گیرد. و سرانجام بر اساس بررسیهایی که توسط نویسندگان این پژوهش صورت پذیرفته و نیز جستجو در اسناد، مدارک، مقالات، این گونه بر می آید که در زمینه این موضوع، صراحتاً پژوهشهایی صورت نپذیرفته است (میتروف و دنتون[۲۰]، ۱۹۹۹).
۲-۳- مدیریت بر مبنای ارزش
بسیاری از اقدامات و تنشها در سازمانها تحت راهنمایی ارزش، مبانی و اصول سازمانی میباشد. همان گونه که قوانین و مقررات، در جهت تنظیم رفتار کارکنان عمل مینمایند، میتوان با برقراری ارزشهای مشترک در راستای اهداف و آرمان مشترک سازمانی گامهای مؤثر برداریم. بایستی اذعان داشت که ارزشهای مشترک سازمانی می تواند ذهن، روح و تفکرات کارکنان را کنترل نموده و در جهت تنظیم رفتار کارکنان عمل نمایند. در واقع این ارزشهای سازمانی است که توانایی این را دارد که افراد و کارکنان سازمانی را حول یک محور واحد متحد نموده و به سوی اهداف سازمانی گسیل دارد. شاید در یک جمله بتوان گفت که آنچه که افراد و اعضای یک سازمان را می تواند همداستان نماید ارزشهای سازمانی است.در این راستا، رویکرد مدیریت بر مبنای ارزش را میتوان در سه گام خلاصه و معرفی نمود (سیدجوادین و پورولی،۱۳۸۸).
گام اول:شفاف سازی ارزشها. در این مرحله قبل از هر چیزی بایستی تصمیم بگیریم که با چه ارزشهای کلیدی میخواهیم راهبردها و تاکتیکهای سازمانی را تحت تأثیر قرار دهیم و همچنین ترتیب و اولویت آنان چگونه میباشد. آنچه که مهم است، این است که بایستی اجازه دهیم ارزشها در طول مدت زمان مناسب در سازمان جاری و ساری گردند. بایستی بپذیریم که هر چه ارزشها سادهتر، شفافتر، روشنتر و قابل فهمتر باشند، پذیرش آن ها سادهتر خواهد بود. علاوه بر این، ارزشها بایستی با رسالتها و اهداف سازمانی هم راستا باشند. بنابرین در این صورت است که میتوانیم مطمئن شویم که این رویکرد می تواند به تزریق انرژی به سازمان بینجامد و موفقیت سازمان را تضمین نماید. بایستی توجه داشت که ارزشها را نمی شود به آدمها تحمیل نمود، بلکه بایستی همراه با اعضا و افراد سازمانی به ارزشها دست یافت؛ و این کار صرفاً در یک فرایند همکاری صورت میپذیرد. مدیریت و سازمان بایستی از طریق قانع کردن افراد به جای استفاده از ترس و وحشت به نهادینه کردن ارزش اقدام نماید.
گام دوم: نشاندن مأموریتها و ارزشها در جان و دل کارکنان. در سازمانهایی که از رویکرد مدیریت بر مبنای ارزش استفاده مینمایند این ارزشهای برگزیده سازمان هستند که رئیس حقیقی بوده و همگان بایستی در خدمت این ریاست باشند. و بنابرین افراد سازمانی از ارزشها به عنوان منبع واقعی قدرت سازمانی الهام می گیرند. در واقع میتوان گفت که «موفقیت راستین از اعلام کردن ارزشها حاصل نمی شود، بلکه از به کار رفتن دائمی آن ها در اقدامات روزانه به دست می آید». این به خودی خود انجام نمیگیرد و مسئولان سازمان باید با تدابیری که اتخاذ میکنند، موجبات آشنایی افراد را با محیط آداب و اصول حاکم بر سازمان و خو گرفتن به آن فراهم آورند. یکی از این ابزارها که مدیریت و سازمان را در این راستا کمک می نماید فرایند اجتماعی سازی[۲۱] میباشد. این فرایند به اعضای سازمانی خود میگوید که تحت هر وضعیت محیطی مشخصی چه کارهایی را باید انجام دهند و چه کارهایی را نباید انجام دهند از ضرورتهای انجام اجتماعی سازی سازمان میتوانیم به موارد زیر اشاره نماییم (سید جوادین، ۱۳۸۴: ۳۶۳).
* آشنا سازی فرد با آداب، اصول و ارزشهای سازمانی در ایجاد ثبات نقش مهمی دارد.
* اجتماعی سازی باعث شکل گیری یک تصویر اولیه[۲۲] از سازمان می شود، چنانچه این تصویر اولیه مثبت باشد فرد به تعامل با * سازمان و محیط خود ادامه میدهد و در صورتی که این تصویر اولیه منفی باشد، فرد تعامل خود را کاهش میدهد.
* اجتماعی سازی باعث یگانگی نسبی اهداف فردی و سازمانی و افزایش تعهد به سازمان می شود.
این فرایند باعث شکل گیری انتظارات منطقی میگردد. به عبارتی این فرایند رابطه بین انتظار و عملکرد را تبیین می نماید.
طبق نظریه رجحان، زمان شروع شکل گیری رابطه فرد با سازمان ، بهترین زمان ممکن برای فعال کردن و علاقه مند نمودن فرد به سازمان است. برخورد منصفانه بارز و بهنگام بعدها ثمره حمایت از سازمان، از خود گذشتگی در راه اهداف سازمان و پذیرش مسئولیت در سازمان را به بار میآورد.
گام سوم: همسو سازی اقدامات روزمره با مأموریتها و ارزشهای سازمانی. همسو سازی اقدامات اعضا، کارکنان و مدیریت با این ارزشها، مهمترین گام در فرایند مدیریت بر مبنای ارزش است. بسیاری از سازمانها برای تشخیص همسویی و غیر همسویی اقدامات و فعالیتهای اعضا از واحدهای رسیدگی کننده به شکایت، مصاحبه های سنجش رضایت بخشی، ارزیابی مدیریت و ابزارهای بازخورد استفاده مینمایند (سید جوادین و پورولی، ۱۳۸۸).
۲-۴- معنویت در محیط کاری
“
[دوشنبه 1401-09-21] [ 05:34:00 ب.ظ ]
|