دانشگاه مازندران

دانشکده علوم اقتصادی و اداری

پایان نامه دوره کارشناسی ارشد رشته مدیریت بازرگانی(گرایش تحول)

عنوان:

بررسی تأثیر گرایش کارآفرینانه بر عملکرد کسب و کارهای کوچک و متوسط شهرک­های صنعتی شرق استان مازندران

استاد راهنما:

دکتر مهرداد مدهوشی

استاد مشاور:

  دکتر میثم شیرخدایی

زمستان 1389

برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده پایان نامه درج نمی شود

(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)

تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :

(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

چکیده:

در دنیای در حال تحول امروز،شرایط اقتصادی،صنعتی،اجتماعی و فرهنگی به گونه­ای است که حل مشکلات و تنگناها، راه­حل­های جدید و متفاوتی را طلب می­کند. درچنین فضایی و با توجه به افزایش عدم اطمینان محیطی،تغییرمداوم و چالش­های زیاد دنیا،اکثر سازمانها به وی‍ژه کسب وکارهای کوچک و متوسط برای اینکه بتوانند در صحنه رقابت باقی بمانند و خود را با تحولات سریع انطباق دهند بایستی گرایش به سمت کارآفرینی داشته باشند.گرایش­کارآفرینانه یک پدیده در سطح سازمانها می­باشد که به کلیه اقدامات، فرایندها و فعالیت­های تصمیم­گیری اشاره دارد که منجر به ورود به فعالیت های جدید و پشتیبانی از فعالیت­های کارآفرینانه می­شود.

لذا با توجه به اهمیت رشد و توسعه کسب وکارهای کوچک و متوسط ، در این پژوهش سعی شده به بررسی رابطه بین گرایش­کارآفرینانه و عملکرد این کسب و کارها پرداخته شود. هدف این تحقیق تعیین رابطه بین نوآوری،
استقلال­گرایی،پیشگامی، رقابت تهاجمی و ریسک پذیری به عنوان ابعاد تشکیل دهنده گرایش کارآفرینانه با عملکرد
می­باشد. این تحقیق از نوع توصیفی- کاربردی می­باشد و جامعه آماری این پژوهش را کلیه کسب و کارهای کوچک و متوسط شرق مازندران تشکیل می­دهند. ابزار جمع آوری اطلاعات روش کتابخانه­ای و پرسشنامه بوده و به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزارهای SPSS16 و LISREL8.5 در نهایت یافته­های حاصل از این پژوهش بیانگر این است  که کلیه ابعاد گرایش کارآفرینانه  به جز  استقلال­گرایی بر عملکرد تاثیر دارند.

واژه­های کلیدی:کارآفرینی،کارآفرینی­شرکتی،گرایش­کارآفرینانه، عملکرد ،کسب وکارهای­کوچک و متوسط.

 

مقدمه

در دنیای شدیداً رقابتی امروزی، افزایش وابستگی­های متقابل، توسعه سریع تکنولوژی، محیط ناپایدار و بی ثبات و بسیاری عوامل دیگر باعث شده است تا سازمانها جهت موفقیت خود، کارآفرین شوند(دس، لامپکین و مک گی[1]، 1999). به طور همزمان، برای دستیابی به موفقیت بازاری و مزیت رقابتی پایدار، شرکت­ها نیاز دارند تا فرصت­های جدید را به کار گرفته و محصولات و خدمات جدید را به بازار عرضه کنند(تاجدینی[2]،2010). به همین دلیل کارآفرینی به عنوان یک ضرورت در عصر جدید مطرح شده است. علاوه بر این، کارآفرینی به طور قابل توجهی جهت رشد و بقاء اقتصاد کشورها مهم می­باشد­. برای مثال امروزه کارآفرینی مهمترین سلاح پیشرفت اقتصادی کشور ایالات متحده می­باشد. به همین دلیل است که رشد و توسعه شرکت­های کارآفرین در این کشور زیاد است(زالی، 1385). کارآفرینی به طورکلی به عنوان شناسایی و به کارگیری فرصت­ها تعریف می­شود. شومپیتر[3](1934) بر این حقیقت تاکید می­کند که کارآفرینی باید با ایجاد فرایند­ها و محصولات جدید و ترکیب منابع به شیوه­های جدید مرتبط گردد(کروگر[4]، 2007). مفهوم کارآفرینی در سطوح متفاوتی از افراد گرفته تا گروهها و سازمانها به کار برده شده است. کارآفرینی درابتدا تصور می­شود که توسط افراد به کار گرفته شود، زیرا با معرفی و تکامل محصول یا خدمت ارتباط دارد. همچنین بسیاری از نظریه پردازان می­گویند که کارآفرینی توسط کسب و کارهای کوچک به کار گرفته شود زیرا آنها مسئول رشد اقتصادی و ایجاد شغل­ها در بازار هستند. اخیراً مفهوم کارآفرینی بیشتر در سطح شرکت به کار برده شده است(گروز و پانسکو[5]، 2008). محققان کارآفرینی مطالعات بسیاری را برای توصیف نگرش­های مختلف کارآفرینی انجام داده اند و تفاوت­هایی را در کارآفرینی با در نظر گرفتن سطوح متفاوت تجزیه و تحلیل آن نشان داده­اند. میلر[6](1983) یک شرکت کارآفرین را اینگونه تعریف می­کند: “شرکتی که دارای نوآوری محصول- بازار می­باشد، سرمایه­گذاری­های همراه با ریسک را انجام می­دهد، و اولین کسی است که با نوآوری­های پیش­تازانه حرکت می­کند و رقبا را تا سرحد شکست تحت فشار قرار می­دهد”. بر خلاف آن یک شرکت غیرکارآفرین” شرکتی است که نوآوری کمی دارد، ریسک پذیر نیست و به جای اینکه رهبر باشد، اجازه حرکت پیش­تازانه را به رقبا می­دهد”(میلر، 1983). بنابراین میلر از سه بعد برای مشخص کردن کارآفرینی استفاده کرد: نوآوری، ریسک­پذیری و پیش­گامی.

کوین و اسلوین[7](1989) وضعیت استراتژیک کارآفرینانه  را به عنوان ” وضعیتی که به وسیله نوآوری محصول وتکنولوژیکی گسترده، گرایش به رقابت تهاجمی داشتن و گرایش قوی ریسک­پذیری به وسیله مدیریت” تعریف می­کنند. آنها از همین سه بعد برای ارزیابی کارآفرینی استفاده کردند. لامپکین و دس[8](1996) اهمیت تفاوت بین مفهوم کارآفرینی و گرایش به کارآفرینی را روشن کرده­اند. بر اساس مفهوم لامپکین و دس(1996) فعالیت اساسی کارآفرینی وارد شدن به بازار جدید با محصول جدید یا موجود می­باشد. گرایش کارآفرینانه در مرکز کارآفرینی شرکتی قرار دارد(باسو و دیگران[9]، 2008). گرایش کارآفرینانه به فرآیندها، فعالیت­ها و رویه­های تصمیم­گیری اشاره دارد که به شرکت کمک می­کند تا نسبت به فرصت­های بازار و نسبت به رقبا واکنش نشان داده،که این امر منجر به ورودی جدید می­گردد. ساختار گرایش کارآفرینانه که از طریق ابعادی همانند نوآوری، ریسک­پذیری، پیش­گامی، استقلال و تهاجم رقابتی ارزیابی شده­اند(میلر، 1983؛ کوین و اسلوین[10]، 1989؛ لامپکین و دس[11]،1996) به عنوان ابزار مفیدی برای ارزیابی رفتار کارآفرینانه در سطح شرکت و تأثیر آن بر روی عملکرد شرکت پدیدار شده­اند(باسو و دیگران، 2008). گرایش کارآفرینانه  تأثیر معنی داری بر روی رشد و عملکرد شرکت­ها دارد(لامپکین و دس، 1996؛ فریرا و آزویدو[12]، 2007). در این تحقیق گرایش کارآفرینانه بر روی فرایندهای سازمانی تاکید دارد که منجر به بهبود عملکرد شرکت می­شود. به همین دلیل هدف پژوهش حاضر بررسی گرایش کارآفرینانه بر روی عملکرد کسب و کارهای کوچک و متوسط در شهرک­های صنعتی در شرق استان مازندران است. به ویژه بررسی می­شود که چگونه ابعاد گرایش کارآفرینانه به طور مجزا بر روی عملکرد آنها  می­گذارند. بر اساس تئوری و تحقیقات قبلی مدل مفهومی گرایش کارآفرینانه در این تحقیق بر اساس کار لامپکین و دس(1996) می­باشد و شامل ابعاد نوآوری، ریسک­پذیری، استقلال، رقابت تهاجمی و پیشتازی می­باشد. در این فصل بعد از بیان مقدمه، بیان مساله و ضرورت و اهمیت موضوع به بیان اهداف، فرضیات و قلمرو تحقیق خواهیم پرداخت. سپس به تعریف متغیرهای مفهومی و عملیاتی خواهیم پرداخت و در نهایت نیز محدودیت­های تحقیق آورده می­شود.

 

1-2- بیان مسأله

کارآفرینی به عنوان یکی از موضوعات مورد علاقه در تحقیقات مدیریتی شده است. کارآفرینی پاسخ به فرصت­های کسب و کار شناسایی شده و ایجاد کسب و کارهای جدید اشاره دارد(موسی[13]، 2004). محققان کارآفرینی به طورکلی بر اهمیت فعالیت­های کارآفرینانه تاکید داشته­اند و اغلب رابطه مثبتی را بین کارآفرینی و نتایج عملکردی فرض کرده­اند(لامپکین و دس، 2001). یک از شاخه­های جدید کارآفرینی که بسیار موردتوجه قرار گرفته است گرایش کارآفرینانه است. گرایش کارآفرینانه که اغلب به عنوان وضعیت کارآفرینانه نامیده می­شود(کوین و اسلوین، 1989)، به فرآیندها، فعالیت­ها و رویه­های تصمیم­گیری اشاره دارد که منجر به کارآفرینی در سطح شرکت و ورود کسب و کارهای جدید می­شود(لامپکین و دس، 1996). این امر به ویژه برای شرکت­های کوچک مهم­ می­باشد. زیرا در اکثر کشورهای جهان صنایع کوچک با صادرات قابل توجه نقش موثری بر توسعه اقتصادی کشورهای خود ایفاء می­کنند. با توجه به نقش حیاتی که بنگاه­های کوچک و متوسط می­توانند در توسعه اقتصادی کشور ایفا کنند و همچنین مزایایی که آنها نسبت به بنگاه­های بزرگ دارند، لزوم توجه به تقویت و توسعه آنها در جهت رقابت پذیر کردنشان ضروری می­نماید. اما بسیاری از مطالعات بیان می­کنند که کسب و کارهای کوچک در سال­های اولیه فعالیت خود با شکست مواجه می­شوند. ازآنجایی که شرکت­های کوچک به عنوان منبع مهم اشتغال و ایجاد ارزش برای جامعه می­باشند، دستیابی به رشد پایدار در شرکت­های کوچک برای اقتصاد کشور حیاتی است. یکی از روش­های اساسی برای بقاء آنها کارافرینی می­باشد. بنابراین شرکت­های کوچک و متوسط برای اینکه عملکرد خود را بهبود بخشند نیازمند بکارگیری سبک مدیریتی هستند تا گرایش کارآفرینانه را مد نظر قرار دهند. تحقیقات بسیاری  سودمندی گرایش کارآفرینانه را بر روی عملکرد نشان داده­اند، ولی نتایج تجربی متفاوت می­باشد(ویکلند و شفرد[14]، 2005).گرایش کارآفرینانه و سبک تفکر کارآفرینانه به طور گسترده در محیط کسب و کار ایالات متحده و کشورهای توسعه یافته مورد بررسی قرار گرفته است، اما مطالعات مشابه درکشورهای در حال توسعه همانند ایران محدود می­باشد. فقدان تحقیقات تجربی که گرایش کارآفرینانه را در سطح کشورهای نوظهور بررسی کند، شکافی را در ادبیات کارآفرینی ایجاد کرده است که نیاز به توجه بیشتری از طرف محققان دارد(گروز و پانسکو، 2008). لذا تحقیق حاضر درصدد پاسخ به این سؤالات است که آیا ابعاد گرایش کارآفرینانه برعملکرد کسب و کارهای کوچک در ایران تأثیر دارند؟ و نیز کدامیک از این ابعاد بیشترین تأثیر را بر عملکرد آنها دارند؟

 
 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت