فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
۵-۱ بحث و نتیجه گیری
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین خودکارآمدی، تاب آوری، امید و مؤلفه های آن (تفکر عاملی و تفکر راهبردی) با شادکامی انجام گرفت؛ علاوه بر این، تعیین سهم هر یک از این متغیرها در پیش بینی میزان شادکامی، از دیگر اهداف این پژوهش بوده است. نتایج بدست آمده در این پژوهش نشان داد که بین خودکارآمدی، تاب آوری، امید و مؤلفه های آن (تفکر عملی و تفکر راهبردی) با شادکامی در دانش آموزان مقطع متوسطه رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. همچنین در پاسخ به این سؤال که سهم هریک از این متغیرها در پیش بینی شادکامی به چه میزان است نتایج پژوهش نشان داد که این سه متغیر روی هر رفته ۲۰ درصد از واریانس شادکامی را تبیین می کنند. بنابراین، با توجه به نتایج بدست آمده در ادامه به تبیین فرضیه های پژوهش حاضر می پردازیم.
فرضیه اول: بین خودکارآمدی و شادکامی رابطه وجود دارد.
یافته های این پژوهش نشان داد که بین شادکامی و خودکارآمدی، رابطۀ مثبت و معنادار وجود دارد و خودکارآمدی، می تواند تغییرات مربوط به شادکامی را به صورت مؤثر پیش بینی کند. این یافته با نتایج پژوهش های کروون و آرتیستیکو[۱۷۸] (۲۰۰۳)، فراست[۱۷۹] (۲۰۰۵)، سعیدیان (۱۳۸۵)، آویشی[۱۸۰] و همکاران (۲۰۰۵)، سالامی[۱۸۱] (۲۰۰۸)، اسماعیلی فر و همکاران (۱۳۹۰) و صفاری و همکاران (۱۳۹۳)، همخوانی دارد. در تبیین این یافته می توان گفت که انسان ها، دارای یک نیاز اساسی هستند که اگر ارضا نشود، موجب اختلال و بیماری می شود که این نیاز، نیاز به احساس ارزشمند بودن برای خود و دیگران است. در این راستا، خودکارامدی را می توان نیرویی دانست که افراد بر اساس آن رفتارهای درست را برای ارضای نیازهای خود انتخاب می کنند. انسان، خواسته ها، انتطارها، افکار، عقاید و اعمال خود را طوری انتخاب می کند که بتواند مهم ترین و خوشایندترین حالت را در خویش ایجاد کند و رفتار، نتیجۀ انتخاب انسان است که نتیجۀ این انتخاب منجر به شادکامی روز افزون می شود (گلاسر[۱۸۲]، ۲۰۰۱). شادکامی، زمانی به دست می آید که فعالیت های زندگی افراد، بیشترین همگرایی یا جور بودن را با ارزش های عمیق، توانایی و کارآمدی او در زمینه های مختلف داشته باشد و آنها نسبت به این ارزش ها و توانمندی ها متعهد گردند. تحت چنین شرایطی، احساس نشاط و اطمینان به وجود می آید. به همین خاطر لوینگر و مویلان[۱۸۳] (۱۹۹۴) خوشبختی و شادکامی را دست یابی ساده به لذت نمی دانند بلکه آن را به عنوان کوششی در جهت کمال (تمامیت) می دانند که بیانگر تحقق توان بالقوۀ واقعی فرد و احساس خودکارآمدی اوست. علاوه براین، پژوهش ها نشان داده اند که انتظارت خودکارآمدی با سلامتی و کارکرد مناسب فرد مرتبط است. به طور مثال خودکارآمدی بالا با تنظیم جریان استرس، عزت نفس بالا، بهزیستی بیشتر، وضیعت جسمی بهتر و بهبودی سریع تر از بیماری های حاد و مزمن مرتبط است. همچنین خودکارآمدی پایین با نشانگان بیشتری از اضطراب، افسردگی همراه است که این عامل به خودی خود منجر به سطوح پایینی از بهزیستی ذهنی و شادکامی می گردد (کارادماس[۱۸۴]، ۲۰۰۶). بنابراین افزایش خودکارآمدی بهبود سلامت روان را به دنبال دارد و افرادی که نمرۀ خودکارامدی بالاتری دارند، از سلامت روان بیشتری برخودار بوده و شادکامی بیشتری را تجربه می کنند. به طور کلی می توان گفت که احساس کارامدی مثبت خدمات زیادی به عملکرد، کنش وری، شادکامی و سلامت روان شناختی می نماید. افرادی که استیصال و پریشانی را تجربه می کنند، معمولاً مهارت های خود را برای مقابله با مشکلات، کافی نمی بینند و قابلیت ها و توانایی های خود را ناچیز می پندارند و این باورهای منفی و کارآمدی دربارۀ قابلیت ها و توانایی ها منجر به مشکلات روان شناختی متعدد می شود که به تبع آن میزان شادکامی آنها را کاهش می دهد. بنابراین، پیشرفت، کامیابی ها و سلامت روان مثبت، نیازمند یک حس کارآمدی شخص خوش بین است و خودکارآمدی عاملی مؤثر در پیشگیری از ابتلاء افراد به آسیب های روان شناختی مانند افسردگی، اضطراب و فقدان لذت می باشد و می توان گفت که افراد برخودار از خودکارامدی بالا از سلامتی و شادابی بیشتری برخوردارند، شبکه های اجتماعی قوی تر و بهتری را در اطراف خود شکل می دهند و روش زندگی سالم تری دارند که این اعمال موجب تضمین شادکامی و خوش بینی در این افراد می شود (شعبانی و همکاران، ۱۳۹۱).
فرضیه دوم: بین امید و مؤلفه های آن (تفکر عاملی و تفکر راهبردی) با شادکامی رابطه وجود دارد.
یافته های این پژوهش نشان داد که بین امید و مؤلفه های آن (تفکر عاملی و تفکر راهبردی) با شادکامی رابطۀ مثبت و معنادار وجود دارد و امید نیز، می تواند تغییرات مربوط به شادکامی را به صورت مؤثر پیش بینی کند. نتایج حاصل از این پژوهش با یافته های جورج[۱۸۵] (۲۰۱۰)، برونک[۱۸۶] و همکاران (۲۰۰۹)، رودریگز[۱۸۷] (۲۰۰۶)، نصیری و جوکار (۱۳۸۷)، نجفی و همکاران (۱۳۸۹)، عسکری و شرف الدین (۱۳۸۷) و بهادری خسروشاهی و هاشمی نصرت آباد (۱۳۹۰) همخوانی دارد. تبیین رابطۀ بین امید با شادی و شادکامی کار چندان دشواری نیست. به اعتقاد فلدمن و اسنایدر (۲۰۰۵) در سال های اخیر، روان شناسان به سازه امید به عنوان یک نقطه قوت روان شناختی نگریسته و معتقدند که این سازه می تواند به پرورش و ایجاد سلامتی روانی و افزایش شادکامی کمک زیادی بنماید. به اعتقاد استاتس (۱۹۸۶) امید دارای دو مؤلفه شناختی (انتظار روی دادن وقایعی در آینده) و عاطفی (برای مثال امید به این که این رویدادها، رویدادهایی مثبت و دارای پیامدهای مطلوبی باشند) می باشد که مؤلفه های عاطفی آن می تواند پیش بینی کنندۀ وقوع رویدادهای مثبت در آینده و در نتیجه افزایش شادکامی باشد. برخودار بودن از یک تفکر امیدوارانه و داشتن منابع کافی برای تفکر هدف مدار و آشنایی با مسیرهای لازم برای رسیدن به اهداف، سبب بهزیستی روانی و شادکامی در افراد می شود؛ به عبارت دیگر، بین این دو متغیر، یک رابطۀ تعاملی به وجود می آید که افزایش امید، باعث شادکامی بیشتر در زندگی می شود (بهادری خسروشاهی و هاشمی نصرت آباد، ۱۳۹۰). از طرف دیگر، در مورد نقش امیدواری و مؤلفه های آن در شادکامی و بهزیستی می توان گفت که با توجه با این که امید پایین می تواند افسردگی و نقض روانی- اجتماعی را پیش بینی کند، امید بالا می تواند عملکرد روانی- اجتماعی و به تبع آن بهزیستی، رضامندی و شادکامی را بالا ببرد. علاوه بر آن در نظریه امید، اهداف منبع اصلی هیجان هستند. هیجان مثبت ناشی از دستیابی به هدف یا دستیابی به هدف یا تصور نزدیک شدن به آن است که یکی از مؤلفه های بهزیستی ذهنی و شادکامی است؛ لذا، افراد دارای امید از دستیابی به هدف و حتی تصور نزدیک شدن به آن احساس شادکامی و رضایتمندی می کنند (اسنایدر، ۲۰۰۲). یافته های پژوهشی نشان داده اند که افرادی که از امیدواری بالاتری برخودار بودند، عزت نفس زیادتر، عملکرد تحصیلی بهتر و تعهد بیشتری به انجام فعالیت هایی که به بهداشت و سلامتی بیشتر منجر می شوند، نشان می دهند. بزرگسالانی که از درجات بالای امید بهره می برند، به دیگران به عنوان منابع حمایتی و پایگاه هایی که می توانند به آنها تکیه نمایند، می نگرند. همچنین، از آنجایی که این افراد از این اعتقاد برخوردارندکه می توانند با چالش هایی که ممکن است در زندگی شان با آنها روبه رو شوند، سازگار شوند، شادی بالاتری تجربه می نمایند و از زندگی شان رضایت بیشتری دارند. علاوه براین، این افراد می توانند این گفتمان درونی را در خود رشد دهند که «من می توانم این کار را به پایان برسانم، من نباید شکست بخورم و ناامید شوم.» بنابراین آنها بیشتر موفقیت هایشان را می بینند تا شکست هایشان را (نصیری و جوکار، ۱۳۸۷).
علاوه براین، در تبیین رابطه بین مؤلفه های امید (تفکرات عاملی و تفکرات راهبردی) می توان بیان کردکه، تفکرات عاملی، شامل افکاری دربارۀ توانایی افراد برای شروع کردن و حفظ انکیزش برای گذرگاه هایی است که به سمت اهداف مطلوب حر کت می کنند، حتی اگر با موانع روبرو شوند. تفکر عامل، جزء انگیزشی نظریه امید است که به شخص اطمینان میدهد قادر به شروع و تحمل تلاشهای ضروری برای دنبال کردن گذرگاه خاص میباشد یا نه (اسنایدر و همکاران، ۱۹۹۸). تفکر عامل، یعنی اعتقاد به این مطلب که فرد می تواند از طریق راه های فرضی به سوی هدفی مشخص حرکت کند و بدان دست یابد. به ویژه در زمان رویارویی با موانع وجود تفکر عامل، در راه اندازی انگیزه لازم برای قدم گذاشتن در مسیرهایدیگر حائز اهیمت است (گروال و پورتر[۱۸۸]، ۲۰۰۷). تفکر عامل مستقیماً شناختهای افراد را در مورد توانایی آنها برای شروع و تحمل رفتارهای هدفگرا منعکس میکند، و با گفتارهای درونی مانند «من میتوانم این کار را انجام دهم» و «من قصد ندارم متوقف شوم» مشخص میشود. البته باید توجه داشت اهداف افراد بدون عزم حرکت به سمت آن و حفظ تلاش لازم برای نیل به آن قابل دسترسی نخواهد بود (اسنایدر و همکاران، ۱۹۹۸). اسنایدر (۲۰۰۰) معتقد است زمانی که افراد در راه دستیابی به اهداف خود به بن بست می رسند اهداف معمولی زندگی خود را رها می کنند و دچار افسردگی شده و خودکشی را که یک هدف نامناسب است برمی گزینند. چون امید و تفکرات عامل به عنوان احساس دستیابی موفقیت آمیز به اهداف زندگی در نظر گرفته می شود، باورهای فرد را برای مقابله بهتر تقویت می کندکه این خود موجب کاهش افسردگی و افزایش شادی و شادکامی در فرد می شود (مادوز[۱۸۹] و همکاران، ۲۰۰۵). بنابراین افرادی که از تفکرات عاملی برخوردارند به وسیلۀ آن، و با توجه به تواناییشان گذرگاه هایی انتخاب کنند و به تلاش خود ادامه دهند. داشتن هدف و امید به دستیابی آن، به زندگی فرد معنا داده و او را در مسیر خاصی قرار می دهد. داشتن معنا در زندگی در تعامل با امید می تواند سبب افزایش شادی، رضایت از زندگی، عواطف مثبت و کاهش افسردگی شود. بنابراین، تفکر عامل به عنوان یکی از مؤلفه های تفکر امیدوارانه، معنای زندگی را افزایش داده، رفتارهای مثبت، رضایتمندی و شادکامی را بالا می برد (فلدمن و اسنایدر، ۲۰۰۵).
در خصوص تفکرات راهبردی می توان گفت که تفکرات راهبردی تواناییهای درک شده شخص هستند که راههای عملی را برای اهداف خواسته شده بوجود میآورند. تفکر راهبردی اغلب قابل مشاهده در گفتار درونی از قبیل «من راهی برای انجام این کار پیدا خواهم کرد» میباشد، اگرچه تفکر راهبردی خواستار تنها یک گذرگاه قابل استفاده به هدف خواسته شده است، اما افراد دارای سطوح امید بالاتر اغلب قادر به تصور چندین راهبرد و گذرگاه هستند و از تفکر واگرا استفاده می کنند. این راه های متناوب، هنگامی که فرد مجبور به مقابله با مانع یا مشکل در رسیدن موفقیتآمیز به اهداف میشود، تعیین کننده هستند. تفکر راهبردی توانایی ادراک شده فرد برای شناسایی و ایجاد مسیرهایی به سمت هدف است (اسنایدر، ۱۹۹۴). از آنجا که برخی از طرحها و نقشهها ممکن است با شکست مواجه شوند، افراد دارای امید بالا، به منظور مقابله با موانع احتمالی، چندین راهبرد را در نظرمیگیرند. افراد دارای امید و تفکرات راهبردی بالا، سعی می‌کنند اطلاعات مرتبط با رویدادهای تنیدگی‌زا را به گونه‌ای پردازش کنند که به کمترین میزان تجربه‌های ناخوشایند در ایشان منتهی گردد. ازسوی دیگر، افراد شادکام کسانی هستند که اطلاعات را به گونه‌ای پردازش می‌کنند که به خوشحالی آنها منجر می‌شود. همچنین این افراد، دارای احساس کنترل زندگی، خلق مثبت و رویکرد فعّال در موقعیت‌های تنیدگی‌زا هستند. این دریافت، با مشخصه‌های تفکرات راهبردی مطابقت می‌کند. بر این اساس، می‌توان گفت تفکرات راهبردی از طریق افزایش مهارت‌های فرد برای مدیریت تنیدگی، احتمال موفقیت وی را برای کاهش فشارها افزایش می‌دهد و منجر به تجربه بیشتر شادکامی می‌گردد و از طریق تمرکز بر توانمندی‌های شناختی، عاطفی، اجتماعی و رفتاری فرد برای حل مسئله و نیز از طریق برخورد و مواجهه فعّال با موقعیت تنیدگی‌زا بیشتر با شادکامی مرتبط می‌شود. وجه مشخصه تفکرات راهبردی در امیدواری این است که فرد بر خود متمرکز شده و تمام تلاش او متوجه کاهش احساسات ناخوشایند و تعدیل و کاهش هیجانات منفی خویش می‌باشد. در نظریه امید، رسیدن موفقیت آمیز به هدف، هیجانات مثبت را فرا میخواند و شکست در دستیابی هدف باعث هیجانات منفی میشود. این هیجانات، به نوبه خود راهبردهای فرد و مؤلفه عامل را درباره تعقیب هدف آینده تغییر میدهند، هیجانات مثبت که از هدف موفق نتیجه میشود فرد را به کوشش و انتخاب اهداف آیندۀ چالش انگیزتری سوق میدهد، در مقابل هیجانات منفی مطابق با شکست در دستیابی به اهداف خاص ممکن است باعث بیمیلی فرد برای تلاش کردن و پیشرفت آینده شود. بنابراین توانایی فرد برای تعریف کردن هیجانات منفی که از شکستها و مصیبتهای شخصی ناشی میشود مستقیماً تفکر راهبردی و تفکر عامل اهداف آینده را تحت تأثیر قرار میدهد. به طوری که هر چه میزان تفکر راهبردی و تفکر عامل در افراد بالاتر باشد به تبع آن رسیدن به اهداف تعیین شده راحت تر و سریع تر اتفاق می افتد و رسیدن به اهداف منجر به هیجانات مثبت می گردد و هیجانات مثبت موجب افزایش شادکامی افراد می شود (والی[۱۹۰] و همکاران، ۲۰۰۶).
فرضیه سوم: بین تاب آوری با شادکامی رابطه وجود دارد.
یافته های این پژوهش نشان داد که بین شادکامی و تاب آوری، رابطۀ مثبت و معنادار وجود دارد و تاب آوری، می تواند تغییرات مربوط به شادکامی را به صورت مؤثر پیش بینی کند. این یافته با نتایج پژوهش های بونانو[۱۹۱] (۲۰۰۴)، ماستن (۲۰۰۱)، کانر و دیویدسون (۲۰۰۳)، لازاروس و فولکمن[۱۹۲] (۲۰۰۳)، باسو[۱۹۳] (۲۰۰۴)، جوکار (۱۳۸۶) و بهادری خسروشاهی و هاشمی نصرت آباد (۱۳۹۰) همخوانی دارد. تاب آوری یک توانایی فطری برای رشد محسوب می شود که در انسان به عنوان یک ارگانیسم وجود دارد و می تواند در شرایط معین محیطی از قوه به فعل درآید و به رغم قرار گرفتن فرد در معرض تنش های شدید، شایستگی اجتماعی، تحصیلی و شغلی او ارتقاء یابد. تاب آوری نوعی ویژگی است که از فردی به فردی متفاوت است و می تواند به مرور زمان رشد کند یا کاستی یابد (زارعی، ۱۳۸۹). در حقیقت تاب آوری نوعی مکانیسم سازش مثبت را ایجاد می کند که چندین عامل فردی، خانوادگی و اجتماعی تحت عنوان عوامل محافظتی در تقویت و کاهش عوامل خطرزای آن مؤثر است. این عوامل الف) منابع فردی مانند ظرفیت شناختی و عزت نفس فرد؛ ب) منابع خانوادگی مانند همبستگی و مدیریت تعارض ها و ارتباط با خانواده و ج) عامل محیطی مانند حمایت اجتماعی، امنیت و ارتباطات معنادار و حمایت کننده و منابع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را شامل است (ایلدر[۱۹۴] و همکاران، ۲۰۰۹). افراد تاب آور دارای ویژگی هایی از جمله احساس ارزشمندی و اعتماد به نفس (که به افراد اجازه می دهد چالش های زندگی را با موفقیت پشت سر بگذراند)، مهارت در حل مسأله (نگاه به مشکل به عنوان یک مسأله)، صلاحیت و توانمندی اجتماعی (داشتن مهارت های ارتباطی، شوخ طبعی، رابطۀ صمیمی با دیگران، حمایت و جلب حمایت اجتماعی از دیگران در وضیعت بحرانی، داشتن مهارت های گفتگو و جرأت مندی و گوش دادن)، خوش بینی، همدلی (توانایی برقراری رابطۀ توأم با احترام متقابل با دیگران که به پیوستگی اجتماعی و به عبارتی احساس تعلق به افراد و گروه ها و نهادهای اجتماعی منجر می شود) و … هستند که رشد و ارتقاء آنها را باعث می شود (خزائلی پارسا، ۱۳۸۹). بنابراین در تبیین این یافته که تاب آوری می تواند موجب افزایش شادکامی گردد می توان بیان کرد که تاب آوری، از طریق افزایش سطوح عواطف مثبت، باعث تقویت عزت نفس و مقابلۀ موفق با تجربه های منفی می شود. بر این اساس، تاب اوری از طریق تقویت عزت نفس به عنوان مکانیزم واسطه ای به انطباق پذیری مثبت و بهزیستی روانی و شادکامی منتهی می شود و افرادی که از شادکامی و بهزیستی روان شناختی بالاتری برخودارند توانایی سازگاری آنها با مشکلات، بیشتر از کسانی است که از این مزیت برخودار نیستند. از طرفی، هرچه فرد قدرت بیشتری در تاب اوری، مقابله با مشکلات و استرس های زندگی داشته باشد، کمتر در معرض آشفتگی های روانی و هیجانی قرار می گیرد و از شادکامی و بهزیستی روانی بالاتری بهره مند می شود. به نظر می رسد که افراد تاب آور، به طرز خلاقانه و انعطاف پذیری به مسائل می نگرند، برای حل آنها طرح و برنامه ریزی می کنند و در صورت نیاز نسبت به درخواست کمک از دیرگان دریغ نمی ورزند و منابع کاملی برای مقابله با مشکلات دارند که این عوامل باعث می شود فرد از بهداشت روان و شادکامی بالایی برخوردار باشد (بهادری خسروشاهی و هاشمی نصرت آباد، ۱۳۹۰).
سوال اول: کدام یک از متغیرهای تاب آوری، خود کارامدی و امید سهم بیشتری در پیش بینی شادکامی دارند؟
یافته های این پژوهش نشان داد که متغیرهای تاب آوری، خودکارامدی و امید درمجموع قادرند۲۰ درصد از واریانس شادکامی را تبیین می کنند. در توجیه این یافته می توان گفت که با ارتقای تاب آوری، فرد می تواند در برابر عوامل استرس زا و همچنین عواملی که سبب به وجود آمدن بسیاری از مشکلات روان شناختی می شود ار خود مقاومت نشان داده و بر آنها غلبه کند. تاب آوری، با تعدیل و کم رنگ کردن عوانلی چون استرس و افسردگی، شادکامی و بهزیستی روانی افراد را تضمین می کند (کونور[۱۹۵]، ۲۰۰۶) و خودکارآمدی، از طریق اطمینان فرد به قابلیت هایش می تواند نقش چشمگیری در انجام وظایف محوله وی داشته باشد و معمولاً افرادی که مهارت های خود را برای مقابله با مشکلات کافی می بینند و قابلیت ها و توانایی های خود را بالا می پندارند، این باورهای مثبت و کارامدی دربارۀ قابلیت ها و توانایی ها منجر به کاهش مشکلات روان شناختی و شادکامی می شود. از انجایی که حس خودکارامدی می تواند موجب تجارب مثبت بیشتر و ایجاد رضایت از انجام موفق امور گردد، طبعاً حس شادکامی را نیز تقویت خواهد نمود و افراد خودکارآمد از زندگی خود احساس رضایت بیشتری خواهند داشت (شعبانی و همکاران، ۱۳۹۱)؛ علاوه بر این، در امیدواری، شخص می تواند نیروهای خلاقانۀ خویش را در راه بهبود چگونگی زندگی به کار برد، رفتارهای اعتماد آمیز را برگزیند و احساس شادکامی، بهزیستی و رضایت از ازندگی داشته باشد (اسنایدر، ۲۰۰۰).
۵-۲ محدودیت های پژوهش
از محدودیت های این پژوهش می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- پژوهش حاضر محدود به دانش آموزان گرمسار بوده است، لذا در مورد تعمیم نتایج به دانش آموزان جامعه های آماری دیگر باید جوانب احتیاط را در نظر گرفت.
۲- محدودیت دوم این پژوهش استفاده از ابزارهای خودگزارش دهی بود که ممکن است منجر به سوگیری در پاسخدهی شود.
۳- طولانی بودن تعداد سوالات پرسشنامه ها که ممکن است سبب خستگی آزمودنی ها در پاسخگویی به پرسشنامه گردد.
۴- عدم همکاری مناسب لازم از سوی سازمان آموزش و پرورش جهت دسترسی به دانش آموزان از دیگر مشکلات و محدودیت های این پژوهش به شمار می رود.
۵-۳ پیشنهادهای پژوهش
پیشنهاد می شود در پژوهش آینده مواردی که در پی می آیند، مد نظر قرار گیرند:
۱- توصیه می شود این پژوهش بر روی حجم بزرگتری از فراد انجام گیرد تا فرضیه ها با قوت بیشتری رد یا تأیید شوند.

 

    1. جهت کسب نتایج دقیق تر و کاهش خطا از روش های عینی تر جهت ارزیابی ها استفاده گردد.

 

    1. پیشنهاد می شود تحقیقاتی در این رابطه در شهرهای دیگر و با جمعیت های آماری مختلف صورت گیرد تا قدرت تعمیم پذیری نتایج بیشتر شود.

 

    1. با توجه به نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر و اهمیت متغیرهای مورد بررسی و مشخص شدن اثرات متغیرهای تاب اوری، خودکارامدی و امیدواری بر روی شادکامی دانش آموزان، توجه متخصصان روان شناسی و علوم تربیتی به تقویت این مؤلفه ها را از دوران کودکی در افراد ضروری می سازد.

 

    1. پیشنهاد می شود پژوهشگران نقش سایر عوامل مؤثر بر شادکامی و بهزیستی ذهنی مانند (حمایت اجتماعی، خوش بینی، سلامت روان و …) را نیز مورد بررسی قرار دهند.

 

  1. یافته های این پژوهش همسو با سایر پژوهش های انجام شده، بیانگر نقش و اهمیت مهم تاب آوری، خودکارآمدی و امیدواری در شادکامی است و باید مورد توجه روان شناسان، مشاوران و متخصصان بالینی قرار گیرد.

منابع

 

 
 
 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت