- ابوعبدالله محمد بن عمر بن الحسین بن الحسن بن علی طبری رازی معروف به امام فخر و ابن الخطیب(متولّد در ۵۴۳ یا ۵۴۴ در ری و متوفی در سنه ۶۰۶ به هرات). وی شرحی بر کتاب اول قانون نوشت.
- نجیب الدین شرف الحکما ابوحامد محمد بن علی بن عمر متطبب سمرقندی کشته شده درهرات بدست مغول بسال ۶۱۸ق.
- خواجه رشیدالدین فضلالله الوزیر ابن عمادالدوله ابی الخیر بن موفقالدوله (غالی یا عالی)یا علی همدانی طبیب و سیاستمدار نامی عصر ایلخانان مغول در حدود سال ۶۴۸ قمری/۶۲۹ خورشیدی در همدان در یک خانواده پزشک یهودی متولد گردید. نیای بزرگ او «موفقالدوله علی» یک عطار یهودی بود و به همراه دانشمند بزرگ خواجه نصیرالدین طوسی در دژ الموت مهمان اجباری اسماعیلیان بود و پس از یورش هلاکو به آنجا به خدمت وی درآمد.رشیدالدین که به دلیل یهودی بودن نخست «رشیدالدوله» خوانده میشد و پس از مسلمان شدن، نامش به رشیدالدین تغییر یافت و در دستگاه ایلخانان مغول پیشرفت نمود. بالاخره در حدود ۲۸ دی ۶۹۶ خ./ذیالقعده ۷۱۷ قمری خواجه رشیدالدین و پسر شانزدهسالهاش (که شربتدار اولجایتو بود) را با تحریک دشمنان و به تهمت مسموم کردن سلطان محمد خدابنده اولجایتو در چرگر به قتل رساندند.کتب طبی تالیف ایشان عبارتند از طب اهل ختا(تنسوق نامه= تنکسوق نامه)- ادویه مفرده ختایی – ادویه مفرده مغولی و..
- علاء الدّین ابوالحسن علی بن ابی الحزم القرشی معروف به ابن النّفیس(متوفی در ذیقعده سنه ۶۸۷ از اجلّه علما و حذاق اطبای مشرق در دیار مصر و صاحب تألیفات متعدّد از جمله الموجز فی القانون و شرح فصل بقراط و بغیۀ الطالبین و حجۀ المتطببین و فاضل بن ناطق(که کتابی است از نمط حی بن بقظان ابن طفیل) والرّسالۀ الکاملیۀ فی السّیرۀ النّبویۀ و کتاب بسیار حجیم عظیم الشّامل در هشتاد مجلّد در طب، که علاوه بر پزشکی در انواع شعب علوم و فنون از فقه واصول و حدیث و عربیت و منطق و بیان و جدل نیز مرتبتی رفیع و تبحرّی به کمال داشت استاد وی در طبّ مهذّب الدّین عبدالرحیم بن علی بن حامد معروف به ابن الدّخوار[۱] است(۵۶۵-۶۲۸) که از او کتابهای شرح تقدّمه المعرفۀ و مختصر حاوی زکریای رازی و مختصر اغانی و چند کتاب دیگر در دست داریم. از وجوه اهمیت و اعتبار ابن النّفیس در علوم پزشکی یکی بخصوص تفرّد او در تحقیقات و تتبعات بدیع در باب دوران صغیر خون و اظهار عقاید و آراء جدید راجع به آنست.
- قطبالدین محمود بن مسعود مصلح شیرازی (زاده ۶۳۳ درگذشته ۷۱۰ ه.ق) یکی از علمای ایرانی قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری است که نقش مهمی در گسترش حکمت و فلسفه، علوم طبیعی، پزشکی و هنر خود داشته است.فرزند مولانا ضیاءالدین مسعودبن مصلح شیرازی پزشک معروف و از مشایخ صوفیه در سال ۶۳۳ هجری قمری در شیراز پا به عرصه هستی نهاد.قطبالدین علاوه بر شاگردی در نزد پدر از محضر بزرگانی چون کمالالدین ابوالخیر بن مصلح کازرونی، شمسالدین محمد بن احمدالحکیم الکیشی، شرفالدین زکی بوشکانی، خواجه نصیر طوسی، نجمالدین کاتبی، علامه قطبالدین مؤیدالدین عرضی و کمال کوفی بهره فراوانی یافت تا آنجا که علاوه بر پزشکی، بر علوم دیگری چون ریاضی، فلسفه، علوم ادبی، دین شناسی، موسیقی، نواختن رباب و سرودن شعر، بازی شطرنج و فنون شعبدهبازی به چیرگی شگفتانگیزی دست یافت. او مدتی در شهرهای سیواس و ملطیه به شغل قضاوت اشتغال یافت و در زمانی دیگر از طرف تکودار، ایلخان مغول به سمت سفارت، همراه اتابک پهلوان به مصر نزد ملک قلادون الفی اعزام شد. آرامگاه وی در مقبرهالوزرای چرنداب تبریز است. آثار طبی قطب الدین شامل کتابهای ذیل است:
۱-کتاب نزهه الحکماء و روضه الاطباء، همچنین معروف به تحفه السعدیه و شرح کلیات القانون. این بزرگترین اثر قطب الدین، در پنج مجلد است. او در سرتاسر حیاتش بر روی آن کار کرد و آن را به محمد سعدالدین، وزیر ارغون شاه و حاکم ایلخانی ایران، اهدا نمود.
۲-رساله فی البرص
۳- شرح الاُرجوزَه (شرحی بر ارجوزه ابن سینا)
۴- رساله فی بیان الحاجه الی الطب و آداب الاطباء و وصایاهم.
- نجم الدین محمود بن الیاس شیرازی( -۷۳۰ق.) از رجال علمی است[۲] که در فنون و علوم مختلف نظیر فقه و شعر بخصوص طب دست داشته و صاحب تألیفاتی در این موضوعات بوده است مانند شرح فصول بقراط و کتاب التشریح و الرسالۀ الثلجیۀ و کتاب الاغذیۀ و الاشربۀ و رشیدیه(لطائف رشیدیه) که موشّح است بنام خواجه رشیدالدّین فضل الله همدانی وزیر فاضل و بارع غازان خان و اسرار النکاح که بهموجب قول معین الدّین ابوالقاسم جنید شیرازی در شدّ الازار دیباچهای در عشق.
- مسعود بن محمد سنجری]سجزی[ [۳]طبیب( متوفای بعد از ۷۳۴ق.[۴]): مؤلف کتاب«حقایق اسرار الطب= الحدود»
- سدیدالدّین محمد بن مسعود طبیب کازرونی سدیدی از علمای قرن هشتم(زنده در ۷۴۵ق.) و صاحب رساله تشریح و تکملۀ الموجز و کتاب معروف المغنی فی شرح الموجز است.
- علامه شمس الدین محمد بن محمود آملی از علما و محققین و پزشک بزرگ شیعه در قرنهای هفتم و هشتم هجری است. تاریخ ولادت او مشخص نیست ولی میتوان گفت که ایشان در نیمه دوم قرن هفتم هجری در آمل به دنیا آمد و برای تحصیل علوم مختلف محضر استادان بزرگی را در چند شهر درک نمود و سپس در زمان الجایتو بنا به درخواست آن پادشاه به سلطانیه رفت و مورد احترام وی و وزیرش خواجه رشید الدین فضل الله همدانی قرار گرفت و مدرس مدرسه سلطانیه شده و بعد از مرگ آن پادشاه و اختلال امور آذربایجان چندی در سیاحت بلاد گذرانید تا اینکه در زمان فرمانروایی شاه شیخ ابواسحق به شیراز رفت و همانجا متوطن شد و به تدریس و تالیف پرداخت. اصالت وی از خوران از توابع ایوان که ناحیه ای بین کرمانشاه و ایلام است بوده و این منطقه در زمان کنونی در استان ایلام قرار دارد. وی همچنین با جمال الدین حسن بن یوسف بن علی بن مطهر معروف به علامه حلی متوفی به سال ۷۲۶ هـ.ق و قاضی عضدالدوله ایجی از علمای اهل سنت متوفی به سال ۷۵۷ هـق معاصر بود و طریق مجادله و مناظره میپیمود. علامه شمس الدین محمد بن محمود آملی در دوران عمرش مسافرتهایی زیادی نمود و از این راه دانشهای فراوانی کسب کرد وی در زبان فارسی و عربی مهارت بسزایی داشت و در هر دو زبان تالیفات زیادی داشت از جمله تالیفات مشهور او در زبان عرب شرح کلیات قانون ابن سینا است که در سال ۷۵۳ هـ.ق تمام کرد و شرح بر مختصر الاصول ابن صاحب که قاضی عضدالدین ایجی به مذاق اهل تسنن شرح کرده بود و وی به مذاق شیعه نوشته و در آن عقاید عضدالدین ایجی را رد کردهاست. از دیگر تالیفات وی شرح کلیات طب(طب ایلاقی= الفصول الایلاقیه) سید شرف الدین محمد ایلاقی(مقتول به سال۵۳۶ق.) است. نفایس الفنون فی عرایس العیون اما مهمترین اثر شمس الدین آملی کتاب نفائس الفنون فی عرایس العیون است که از جمله کتب معتبر فارسی شمرده میشود و درباره شرح موضوعات مختلف علوم است و در آن بالغ بر ۱۲۰ نوع از علوم و چندین فنون مختلف یاد شدهاست.
- شهاب الدین بن عبدالکریم قوام غزنوی ناگوری(زنده در ۷۹۰ق.). وی متخلص به شهاب است. در هندوستان می زیست. پزشکی را نزد حسامعلی آموخت. «شفاء الامراض» به نظم فارسی در ۱۶۴ باب تألیف وی می باشد. این کتاب را با استفاده از منابع پزشکی ایران و هند به نظم درآورده است که از نظر صنعت شعری کمارزش و از لحاظ محتوای پزشکی عادی است و چیز جدیدی در آن مشاهده نمی شود. (سرمدی،۱۳۷۸ ،ص.۴۸ )
- برهان الدّین نفیس بن عوض بن حکیم المتطبب الکرمانی(متوفی در سنه ۸۴۱ یا ۸۴۲) از مشاهیر اطبای دربار میرزا الغ بیک بن شاهرخ بن امیر تیمور گورکان و مؤلف کتاب شرح الاسباب و العلامات بر کتاب معروف الموجز از تألیفات اما علّامه علاء الدّین ابوالحسن علی بن أبی الحزم القرشی معروف به ابن النفیس (متوفی در ذیقعده سنه ۶۸۷) که آنرا در غره ذی الحجه سال ۸۴۱ یعنی بعد از شرح اسباب و علامات مذکور در سمرقند تألیف نموده است.
- غیاث الدین منصور دشتکی شیرازی از حکما و فلاسفه بزرگ در ایران دوره اسلامی است. فرزندِ بزرگ و وارث منصب علمی و کرسی درس صدرالدین محمد دشتکی (سیدِ سند) و از سادات منتسب به زید بن علی بن حسین(ع) بود. وی در سال ۸۶۶ هجری قمری در محلۀ دشتک شیراز به دنیا آمد. خانوادۀ دشتکی از سادات شیراز بوده و به علم و حکمت زبانزد بودند. او را به القاب ویژۀ خواجه نصیرالدین از جمله «استاد بشر» و «عقل حادی عشر» هم موصوف داشتهاند و «در فنون حکمی و ریاضی ضربالمثل جمهور علمای نزدیک و دور» بوده است.
غیاثالدین دشتکی را در زمان شاه اسماعیل اول مأمور به تعمیر رصدخانه مراغه کردند اما به دلایلی این مهم محقق نشد. او در زمان سلطنت شاه طهماسب اول به مقام صدارت دربار رسید، اما به دلیل منازعاتی که میان او و محقق کرکی بر سر مسائل مختلفی از جمله تعیین قبلۀ مساجد ایران پیش آمد، از صدارت عزل و به شیراز بازگشت.(بهارزاده،۱۳۹۰، ص.۷۲۸)
روایات بسیاری از انزوا و گوشهگیری دشتکی پس از مغضوب شدنش در درگاه صفوی نقل شده است. چنانکه کاتبان کمتر به نسخهپردازی از آثار او پرداختند، زیرا که نه از نظر سیاسی صلاح بود و نه از نظر اقتصادی مقرون به صرفه. این شرایط فرصت را برای سودجویان پدید آورد تا پس از وی اقدام به انتحال آثار او کنند و مدعی شوند «از کتابهای حکیم دشتکی جز نامی باقی نیست». اما آثار متعددی که از وی در فلسفه، ریاضی، هیئت، تفسیر قرآن و… به جا مانده است نشان میدهد که دشتکی پس از رجعت به شیراز، بقیۀ عمر را به تحقیق و تألیف و تدریس در مدرسۀ منصوریه گذرانده است. حدود ده سال بعد از بازگشت به شیراز یعنی سنه ۹۴۸ق. وفات یافت و در کنار پدرش در مدرسه منسوب به خودش(منصوریه) به خاک سپرده شد. در میان علوم و تخصص ها، کم ترین توجه، به شخصیت و فعالیت های عملی او در حوزه طب و پزشکی شده است. این مساله موجب شده تا سایر دانش ها و علومی که او در آن ها نیز تخصص زیادی داشت، مورد غفلت واقع شود. در مجموعه آثار دشتکی، دو اثر علمی در حوزه طب وجود دارد. «معالم الشفاء» و «شافیه» که خلاصه معالم الشفا است.. هم چنین، گزارش های تاریخی از رفتارهای بهداشتی و رعایت توصیه های پزشکی توسط او سخن می گویند. این مسائل نشان دهنده این واقعیت است که دشتکی علیرغم گرفتاری های علمی و اجرایی، در امور طب نیز چهره ای شاخص بوده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بررسی تاریخ طب ایرانی – اسلامی در قرن دهم هجری بدون در نظر گرفتن دشتکی و رساله طبی معالم الشفا، پژوهشی ناقص خواهد بود.(جعفری،۱۳۹۰، ص.۲۳)
– حکیم علاءالدین علاءالدین تبریزی تولد و وفات: قرن دهم هجری. وی از خاندان پزشکان معروف تبریز بوده است. وی مؤلف کتاب “کامل علائی” است که آن را برای شاه اسماعیل صفوی (۹۰۵ – ۹۳۰ ق) تألیف کرده است. این کتاب به فارسی است و شامل واژهها و اصطلاحهای پزشکی بر اساس حروف الفبا میباشد.
- بهاءالدوله رازی ، پزشک و عارف ایرانی در قرن نهم و دهم هجری . وی نواده سیدمحمد نوربخش (۷۹۵ـ ۸۶۹) بنیانگذار طریقه نوربخشیه بود (تاجبخش ، ۱۳۷۲ـ۱۳۷۵ ش ، ج ۲، ص ۴۹۲؛ معصوم علیشاه ، ج ۳، ص ۳۱۹). برخی منابع ، نام او را محمدحسین نوربخشی ، فرزند قوام الدین ، نوشته اند (الگود، ۱۳۵۶ ش ، ص ۳۹۸)، لقب او را نیز بهاءالدین (نفیسی ، ج ۱، ص ۲۷۴؛ خواندمیر، ج ۴، ص ۶۱۲) و بهاءالدوله (نفیسی ، ج ۱، ص ۴۰۰) ثبت کرده اند و عنوان کامل او در پایان نسخه خطی خلاصه التجارب (گ ۳۴۳ ر)، بهاءالدوله پسر شاه قاسم پسر شمس الدین محمد نوربخشی آمده است . شاه قاسم پدر بهاءالدوله علاوه بر مرشدی طریقت خویش در پزشکی نیز تسلط داشت ، چنانکه بهاءالدوله در خلاصه التجارب (گ ۲۰۲) از وی با عنوان «حضرت » یاد کرده و درمانهایش را متذکر شده است . وی در ۹۲۷ درگذشت (خواندمیر، همانجا). شمس الدین ، برادر بهاءالدوله ، نیز گاهی به پزشکی می پرداخت (الگود، ۱۳۵۶ ش ، همانجا). از تاریخ تولد بهاءالدوله اطلاع دقیقی در دست نیست . اگر چه با استناد به سال تألیف مهمترین اثر او، خلاصه التجارب ، می توان او را متولد حوالی ۸۶۰ دانست ، و همان گونه که از نسبت او پیداست موطنش ری بوده و پدرش نیز در همانجا به دنیا آمده است (همانجا). از مطالب خواندمیر (همانجا) سفرهایی را که بهاءالدوله در طول زندگیش انجام داده می توان مشخص کرد، خود او نیز در جاهای مختلف خلاصه التجارب از کاشان ، نطنز، اصفهان ، هرات و استرآباد یاد می کند. از معلمان و استادان بهاءالدوله اطلاعی نداریم ، جز اینکه او به بعضی کارهای درمانی پدرش (رجوع کنید به خلاصه التجارب ، باب دوم ) اشاره می کند.
- از پزشکان آغاز عهد صفوى سلطانعلى گنابادى مؤلف کتاب دستورالعلاج است به فارسى که آن را به سال ۹۳۳ ق. در دو مقاله نوشت. سلطانعلى در مقدمه این کتاب گفته که تا سال نهصد و سى و سه، چهل سال در خراسان و ماوراءالنهر، بهویژه در سمرقند دانش پزشکى مىآموخت و این کتاب را به سال ۹۳۴ به اتمام رسانید. چندى بعد سلطانعلى کتاب فارسى دیگرى موسوم به «مقدمه دستورالعلاج» تنظیم کرد. این کتاب در یک مقدمه و دو مقاله شامل چندین فصل «در بیان حفظ صحّت و بیان حد طب و احوال تندرستى و بیمارى و احوال نبض و غیره» تدوین شده است.
- فخرالدین ابوالحسن علی بن حسن زوارهای اردستانی اصفهانی (ـ بعد از ۹۶۰ یا ۹۶۸ق.)
مفسری است معروف و صاحب چندین ترجمه از جمله «ترجمه مکارم الاخلاق = مکارم الکرائم» «ترجمه الطرائف = طراوه اللطائف»؛ «ترجمه تفسیر العسکری»، «مفتاح النجاه فی ترجمه عده الداعی»، «ترجمه المناقب فی ترجمه کشف الغمه» و «روضه الابرار فی ترجمه نهجالبلاغه» و …
- عماد الدّین محمود بن مسعود بن محمود شیرازی(قرن۱۰ق.) از اطبای معروف عهد صفویه و مؤلف کتاب افیونیه و کتاب المرکبات الشاهیه در مفردات ادویه بهزبان عربی بهجهت شاه طهماسب صفوی و کتاب ینبوع و آتشک و بیخ چینی و سته ضروریه همگی در طب وی ابتدا در خدمت عبدالله خان استاجلو حاکم شروان بود و بعد از آن که مغضوب او واقع گردید ملازم دربار شاه طهماسب اوّل(۹۱۹-۹۸۴) و سپس از طرف وی مأمور طبابت در شهر مشهد شد و مدت بیست سالی نیز بموجب قول خود او در مقدمه رساله بیخ چینی در هندوستان اقامت کرد.
- پزشک معروف دیگرى که از پایان عهد تیمورى باقى مانده و در آغاز این عهد چند اثر فارسى در طب از خود بازنهاده یوسف بن محمد بن یوسف طبیب هروى مشهور به یوسفى (متوفای ۹۵۰ ق.) است. وى اصلاً از اهل خواف بود و قسمت بزرگى از دوران حیاتش را در هرات گذراند و در اواخر زندگانى خود ظاهراً از بیم سرخکلاهان به هند رفت. از اثرهاى منظوم و غیرمنظوم او است:
۱. علاجالامراض در نشانههاى بیمارىها و مداواى هر یک که منظومهاى مرکب از ۲۸۹ رباعى بود.
۲. شرح این منظومه که آن را جامعالفوائد نامیده است و آن به چاپ رسیده.
۳. قصیدهاى در حفظ صحت که به سال ۹۳۷ ق. بهنام ظهیرالدین بابُر ساخت.
۴. ریاضالادویه که در سال ۹۴۶ق. بهنام همایون تألیف کرد.
۵. دلائل البول که به سال ۹۴۲ ق. نوشت.
۶. دلائل النّبض که در آن از شناخت بیمارىها به دلالت نبض سخن رفته و یوسفى آن را در سال ۹۴۲ تألیف کرده.
۷. جواهراللغه یا بحرالجواهر در بیان واژهها و اصطلاحهاى پزشکى که به سال ۹۲۴ از نگارش آن باز رسته بود.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت