1. ۱٫ بیان مسأله تحقیق

در ساحت تفسیر و تفسیرپژوهی، امروزه با عناوینی چون تفسیر تطبیقی، تفسیر مقارن و تعابیر مشابه روبه‏رو هستیم. برخی ایده چنین تفسیری را طرح کرده‏اند و برخی در امکان و بلکه در ضرورتِ آن سخن گفته‏اند و بعضی نیز در تأسیس و پایه‏گذاری و مبناگذاریِ تئوریکِ چنین تفسیری کوشیده‏اند و پاره‏ای در گامی عملی، آثاری تفسیری با این هدف فراهم آورده‏اند و سرانجام، برخی کوشیده‏اند جایگاه این گونه تفسیری را در سامانه و نظام طبقه‏بندی‏ای که خود ساخته و پرداخته‏اند یا وام گرفته‌اند، معیّن کنند. در کنار این کوشش‏ها و در گامی فراتر، برخی از محافل دانشگاهی، رشته‏ای با عنوان تفسیر تطبیقی در سطوح تحصیلات تکمیلی تأسیس و برپا کرده و در توسعه و تعمیق این ایده کوشیده‏اند. مجموع این رخدادها حاکی از آن است که ایده تفسیر تطبیقی به‌مثابه پدیده‏ای در ساحت تفسیر، امری موردِ اقبال، قابل تأمل و رو به توسعه است.
بی‌گمان رخداد‌هایی از این دست، مسبوق و مصبوغ به کوشش‌ها و دستاوردهایی است که در سایر قلمروهای معرفتی ـ چه ساحات مطالعات اسلامی (همچون فقه مقارن/ تطبیقی) و چه ساحات دین‌پژوهی (همچون دین‌شناسی تطبیقی) و چه مطالعات غیردینی (همچون ادبیات تطبیقی، فلسفه تطبیقی، حقوق تطبیقی و…) ـ رواج و رونقی یافته است. در کنار مطالعات تطبیقی صورت گرفته در این ساحات، خودِ مطالعه تطبیقی به‌مثابه گونه‌ای مطالعه و پژوهش نیز مورد پرسش و تأمل بسیاری قرار گرفته و در بابِ چیستی و اعتبار و دشواره‌های آن سخن‌ها و چالش‌های جدی و قابلِ تأملی پدیدار گشته است. توجه به تعریف مطالعه تطبیقی در برخی از این علوم نمایانگر این وضعیت است:
ادبیات تطبیقی: «مطالعه و بررسی مقایسه‌ای آثاری که برخاسته از زمینه‌های فرهنگی متفاوتند»[۱]
حقوق تطبیقی: «مطالعه حقوق دو یا چند کشور و تعیین وجوه افتراق و اشتراک آن‌ها»[۲]
فلسفه تطبیقی: «فلسفه تطبیقی یا مقایسه‌ای، تلاشی معرفتی است برای تحلیل و بیان آرای فلاسفه … در محدوده موضوع یا موضوعات خاص و مقایسه آن‌ها …»[۳]
در برخی از تعاریف فوق، تطبیق به مقایسه تعریف شده است، در حالی که این تعریف، فقط لفظ را معنا می‌کند و اطلاع بیشتری از نحوه تطبیق یا مقایسه نمی‌دهد. در بیان چیستی یک مطالعه تطبیقی، آنچه باید روشن شود، خود مقایسه است. برخی وظیفه مطالعه تطبیقی را فقط کشف مواضع خلاف و وفاق دانسته‌اند، درحالی که هدف مطالعه تطبیقی، مانند دیگر روی‌آوردهای تحقیقی، فهم و شناخت است و چنین نیست که مطالعه تطبیقی محدود به کشف اختلاف‌ها و شباهت‌ها باشد، بلکه هدف مطالعه تطبیقی شناخت یک پدیدار یا دیدگاه در پرتو مقایسه است.[۴] بر این اساس است که باید گفت دشواره‌های تعریف تطبیق در حوزه‌ علوم مختلف و در خود مطالعه تطبیقی، یکی از مسائل چالش برانگیز این قلمرو مطالعاتی محسوب می‌شود.
در این میان، مقوله تفسیر تطبیقی هم از این دشواره‌ها و چالش‌ها بی‌نصیب نیست. تلقی‌های مختلفی از تفسیر تطبیقی وجود دارد که دقت در آن‌ها نشان می‌دهد مقوله تفسیر تطبیقی چندان مورد تأمل قرار نگرفته است و به‌‏مثابه یک گونه تفسیری به پرسش و مطالعه جدّی سپرده نشده است و کوشش‏هایی که در این قلمرو صورت پذیرفته، به لحاظ روش‏شناختی، معرفت‏شناختی و هرمنوتیکی ارزیابی نشده است. بیشتر کسانی که در باب تفسیر تطبیقی اظهارنظر کرده‌اند، برای آن در میراث تفسیری تبار و پیشینه قائل شده‌اند، ولی نه مشخصه‌های صریح و شفافی برای تعیین مصداق، بیان کرده‌اند و نه درباره میزان تأثیرپذیری کوشش‌های حال حاضر از مقدار بضاعت پیشینیان تصویر روشنی ارائه کرده‌اند. از همین‌رو، تحقیق حاضر می‌خواهد به سنجش تلقی‌های موجود در خصوص چیستی تفسیر تطبیقی بپردازد و همچنین با مراجعه به سنت تفسیری و نیز آثار تفسیری جدید، هم سیر تحول تاریخی این جریان را تحلیل کند و هم با تکیه بر توان میراث تفسیری بتواند مقوله تفسیر تطبیقی را از حیث مبانی و روش، بررسی و نقد کند.

 

  1. سؤال‌های اصلی و فرعی تحقیق

اصلی‌ترین مسأله تحقیق حاضر این است که تفسیر تطبیقی در ساحت چیستی، پیشینه، مبانی و روش‌ دارای چه مشخصه‌هایی است و اشکالات و نقایص این مشخصه‌ها کدام است؟ این پرسش را می‌توان از طریق سؤال‌های زیر دنبال کرد:

 

    1. تفسیر تطبیقی چیست و در سامانه طبقه‌بندی تفاسیر از چه جایگاهی برخوردار است؟

 

    1. تفسیر تطبیقی در دوره‌های مختلف، با چه تحولاتی رو‌به‌رو بوده است؟

 

    1. چه رویکردهایی در اهداف مفسران از تفسیر تطبیقی مشاهده می‌شود؟

 

    1. شیوه‌های نقل و نقد در هنگام تطبیق آراء و نظریات چگونه است؟

 

    1. مبانی و پیش‌فرض‌های تفسیر تطبیقی کدام است؟

 

  1. چه آسیب‌هایی در جریان تفسیر تطبیقی رخ داده است؟

 

  1. ۳٫ فرضیه‌های تحقیق

 

    1. از تفسیر تطبیقی تلقی‌های متفاوتی وجود دارد که به نظر می‌آید برخی از آن‌ها خارج از موضوع تفسیر باشد. تفسیر تطبیقی از تطبیق آرای مفسران شیعه و سنی به‌مثابه مقدمات تفسیر بهره می‌برد.

 

    1. با گسترش علم کلام در سده چهارم، تفسیر تطبیقی نیز رو به توسعه می‌نهد تا در سده دهم و تحت تأثیر قدرت‌های سیاسی حاکم بر جامعه شیعه و اهل سنت، به کمال خود نزدیک می‌شود.

 

 
 
 
wpadminbar" style="box-sizing: inherit; font-size: 13px; line-height: 32px; direction: rtl; color: #cccccc; font-family: -apple-system, BlinkMacSystemFont,;">
 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت