در وداعی تلخ پیغمبر به فریادم رسید
(سوره‌ی انگور، ص۱۰۹)

 

 

شن بود و باد، قافله بود و غبار بود

 

 

آن‌سوی دشت حادثه چشم انتظار بود
(جامه‌دران، ص۲۶)

 

 

از چه ای غم قصه‌ی تنهایی‌اش را می‌نگاری

 

 

او که صد‌ها کهکشان داغ مکرر بود با او
(همان، ص۴۵)

 

 

طبع من باز پر در‌آورده است

 

 

رو به صحرای محشر آورده است
(همان، ص۵۰)

 

 

ای آفتاب جذبه که با هر سپیده باز

 

 

پر می‌کشد سوی حرمت روح نوحه‌خوان
(دیروز می‌شوم که بیایی، ص۲۹۱)

 

نمونه‌هایی از جاندارانگاری پدیده‌های عقلی که به صورت اضافه به کار رفته‌اند:
گریبان حقیقت، وجدان تاریخ، لبان اراده، ناخن عزم، دهان تاریخ، چشم عشق (خط خون، صص۱۴۲و۱۴۶و۱۴۷و۱۴۹)، سینه‌ی تشویش، گیسوی بغض، چشم حماسه (گنجشک و جبرئیل، صص۲۴و۳۸و۱۰۷)، نای زمانه (هم‌صدا با حلق اسماعیل، ص۱۱۱)، چهره‌ی حقیقت (ترینه، ص۲۴۹)، رگ تاریخ (کفش‌های مکاشفه، ص۱۷۵)، مژگان جنون (ملکوت تکلم، ص۶۶۴) و دست عشق (جامه‌دران، ص۳۱)
از فروع بحث استعاره دو عنصر تصویر‌سازِ “نماد” و “حسّامیزی” می‌باشد که در زیر به آن‌ها خواهیم پرداخت:
۲-۲-۴٫ نماد
نماد پردازی یکی دیگر از شگرد‌های تصویر‌سازی در شعر عاشورایی معاصر است. دانشنامه‌ی ادب فارسی «هرچیزی که بر معنایی ورای آن‌چه ظاهرش می‌نماید دلالت کند» را نماد می‌خواند. (دانشنامه‌ی ادب فارسی، ص۱۳۸۱) « از نظر بلاغت ادبی، نماد از زمره‌ی صورت‌های خیال محسوب می‌شود. به طور معمول، هر تصویری شامل دو نیمه است: رسانه (مشبه و مشبهٌ‌به یا مستعار‌له و مستعار‌منه) و دیگری غرض. نماد همان رسانه است که صورت مرئی آن در متن ادبی می‌آید و غرض آن، ایده‌ای نامرئی و پنهان است که به‌طور واضح اشاره‌ای به آن نمی‌شود.» (بلاغت تصویر، ص۱۶۳) پس نماد، صورتی عینی است برای به تصویر کشیدن امری انتزاعی و ذهنی. سخن ساده و صریح آن‌گاه که در لفافه‌ی رمز می‌پیچد، ذهن را به کند‌و‌کاو وا می‌دارد، آن‌گاه لذتی وافر از کشف و پرده‌گشایی این راز محقق ‌می‌شود. «استعاره در مبهم‌ترین صورت خود، تبدیل به رمز یا مثال (symbol) در معنی گسترده‌ی آن می‌گردد که چیزی است که به چیزی غیر از خود دلالت می‌کند و ذهن برای پی بردن به مدلول آن که همان مشبه است ناچار می‌شود دست به کوشش عمیق‌تر و همه جانبه‌ای بزند که مقدمه‌ی آن در نظر آوردن و کشف تمامی صفات غالب رمز و مثال و بعد جستجوی مرموز و ممثول (symbolized) یا شی و اشیایی است که در داشتن آن صفات غالب در حوزه‌ی حسی دیگر یا مفاهیم ذهنی و عاطفی با مشبه اشتراک و هماهنگی دارند.» (سفر در مه، ۲۰۸) در شعر عاشورایی امروز که سیری صعودی از سادگی و روشنی به پیچیدگی و ابهام دارد، نماد و رمز کم نیست. این نماد‌ها گاه تکرار همان صورت‌های گذشته است و گاه با ابتکار شاعر آفریده شده‌اند. از جمله نماد‌هایی که حضوری طولانی در اشعار با موضوع شهید و شهادت داشته و همچنان دارند به نخل، سرو، لاله و شقایق می‌توان اشاره کرد. نخل در اشعار آیینی و در شعر جنگ نماد مقاومت و ایستادگی است. این نماد که بر اثر تکرار، حالت رمز‌گونگی خود را از دست داده است در چند جای شعر شاعران جوان عاشورایی به چشم می‌خورد:

 

 
 
 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت