زوگر[1] (2003) روان‏درمانی خانواده را هر نوع روش روان‏درمان‏بخش تعریف می‏کند که آشکارا بر تغییر تعامل بین اعضا خانواده تمرکز کرده و در پی بهبود کارکرد خانواده به عنوان یک واحد، یا زیر سیستم‏های آن، و یا کارکرد تک‏تک اعضای خانواده می‏باشد. هدف روان‏درمانی خانواده و زوج درمانی هر دو ایجاد تغییر در کارکرد ارتباطی است. در اکثر موارد، معطوف به ایجاد تغییراتی دیگر، معمولاً در کارکرد افرادی خاص از خانواده است. روان درمانی خانواده با هدف ترمیم شکاف بین والدین و فرزندان بالغ آن نمونه از استفاده از روان‏درمانی خانواده متمرکز به اهداف ارتباطی است. روان‏درمانی خانواده معطوف به افزایش مداری خانواده با بیمار اسکیزوفرنیک و کاهش هیجانات ابراز شده خانواده در نمونه‏ای از روان‏درمانی معطوف با اهداف ارتباطی (در این مورد، کارکرد فرد با اسکیزوفرنی) نیز اهداف خانوادگی است. درسال‏های اولیه روان‏درمانی خانواده، تغییر در نظام خانواده برای ایجاد تغییر در فرد کافی شمرده می‏شد. هدف درمان‏های جدیدتر تغییر در افراد همچنین سیستم خانواده، معمولاً معطوف به تکمیل تعامل‏هایی است که بر روابط بین فرد با فنون خاص که رفتار فرد متمرکز است تأکید می‏نماید.

 

 

3-1-3- رفتا‏درمانی جدلی
 

اینهان ( 2000) این‏گونه بیان می‏کند که، رفتار درمانی جدلی(DBT) نوعی روان‏درمانی است که در اصل برای بیماران خود آزار مزمن که دچار اختلال شخصیت مرزی و رفتار شبه خودکشی[2] دارند تدوین شد. در سال‏های اخیر، کاربرد آن برای سایر انواع اختلال روانی گسترش یافته است. روش آن التقاطی است و از مفاهیم حمایتی، شناختی، و درمان‏های رفتاری در آن استفاده شده است. رد برخی از اجزاء آن را می توان از دیدگاه درمانی فرانتس الکساندر با عنوان تجربه هیجانی اصلاحی یافت، اجزایی دیگر از ان نیز از برخی مکاتب فلسفی شرقی (مثلZen) گرفته شده است.

بیمار به طور هفتگی ملاقات می‏شود و هدف آن بهبود مهارت‏های بین فردی و کاهش رفتار خود تخریب با استفاده از فنونی شامل اندرز دادن، استعاره، قصه‏گویی،و رویارویی بین روش‌های دیگر است. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، مخصوصاً در مدارا با احساس‏های دوگانه که از ویژگی‏های این اختلال است کمک می‏شوند.

 

 

 

 

3-1-4- بیوفیدبک
 

بیوفیدبک یا پسخوراند زیستی به ثبت و نمایش تغییرات کوچک در سطوح فیزیولوژیکی بُعد پسخوراند مربوط است. نمایش ممکن است بصری باشد، مثل یک مقیاس بزرگ یا باریکه‏ای از نورها، یا صوتی باشد به بیماران یاد داده می‏شود که با استفاده از فیدبک به دست آمده از نمایش به عنوان یک راهنما سطوح پارامتر را تغییر دهند. بیوفیدبک بر این عقیده مبتنی است که سلسله اعصاب خودکار را می‏توان از طریق شرط‏سازی عامل تحت کنترل ارادی درآورد. بیوفیدبک را می‏توان به تنهایی یا توأم با آرمیدگی مورد استفاده قرار داد. به عنوان مثال‏، بیماران مبتلا به بی‏اختیاری ادرار بیوفیدبک را به تنهایی برای باز گرداندن کنترل عضلات لگنی مورد استفاده قرار می‏دهند. بیوفیدبک در توان بخشی اختلالات عصبی هم مورد استفاده قرار می‏گرد. مزایای بیوفیدبک ممکن است با آرمیدگی که به بیماران یاد داده می‏شود تقویت شد. (Kaplan & Sadock’s, 2007: 203)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت