سایت مقالات فارسی – بررسی تاثیر قابلیت سازمانی و مشتریمداری سازمان بر سیستم عملکرد مدیریت روابط با … |
- ارائه ارزشهای دلخواه مشتریان بهشیوه مورد درخواست آنها برای دریافت اطلاعات
- تقسیم بخشهای مختلف بازار و بهبود فرایند ارتباط با مشتریان هدف
۴ . افزایش درآمد حاصل از محل کارمزد ارائه خدمات
۵ . افزایش رضایتمندی و وفاداری مشتریان
۶ . بهینهسازی کانالهای خدمتدهی به مشتریان
۷ . جذب مشتریان جدید با عنایت به تجربیات کسب شده درخصوص مشتریان قبلی
۸ . کسب نظرات و علاقهمندیهای مشتریان به منظور بهینهسازی استراتژی و فرایندهای عملیات(ونوس، صفائیان، ۱۳۸۳).
۲-۱-۳۰- مزایای مدیریت ارتباط با مشتری در بانک:
۱ـ کسب درآمد و سودآور شدن مشتری برای بانک مستلزم گذشت زمان است.
۲ـ هزینههای فروش، بازاریابی و … در طول عمر مشتریان پایدار مستهلک میشوند.
۳ـ هزینه ارائه خدمت به مشتریان دائمی کمتر است.
۴ـ مشتریان دائمی فرصت فروش ضمنی را برای مؤسسه فراهم میآورند که منجر به افزایش خرید مشتری در طول زمان میشود.
۵ـ مانع رقبا میشود.
۶ـ روابط بین نسلها را ایجاد میکند.
۷ـ مشتریان راضی، مؤسسه را به دیگران توصیه میکنند
۸ – حفظ مشتریهای کنونی بدون هراس از تهدید رقبا(ونوس، صفائیان، ۱۳۸۳).
۲-۱-۳۱- مدل نظری اجرای مدیریت ارتباط با مشتری:
مدیریت روابط با مشتری در سازمانها به عنوان طرح نوآوری مطرح است که تحقق آن در سازمانهای خدماتی دارای اولویت خاصی میباشد. امروزه سازمانها به این حقیقت پی بردهاند که دیگر نمیتوانند مثل گذشته تولید کرده و مشتریان را به مصرف تولیدات متمایل سازند. در سیر تکامل تدریجی، توجه به نیازمندیها و علایق بالقوه و بالفعل مشتریان برای موفقیت ضروری است. بهبود پتانسیل مدیریت روابط با مشتریان و عدم اطمینانهای موجود در مورد اجرای آن در سازمانها باعث ایجاد نگرش جدیدی به عوامل تعیین کننده تصمیم شرکت برای استفاده از استراتژی مدیریت روابط با مشتری شده است. با توجه به مرور ادبیات، مفاهیم و اصول مدیریت روابط با مشتری میتوان به این نتیجه دست یافت که مشتریان، کارکنان، رهبری، فرهنگ سازمانی، استراتژی و ساختار عوامل اصلی مورد نیاز برای اجرای مدیریت روابط با مشتری بوده و بر این اساس میتوان مدل نظری زیر را که شامل سه بعد فکری، اجتماعی و فناوری اطلاعات است طراحی و تبیین نمود:
(شکل ۲-۱-۲- منبع : عباسی و ترکمنی، ۱۳۸۹)
۲-۱-۳۲- مشتری مداری:
با مروری بر تاریخچه بازاریابی این نکته مورد توجه قرار میگیرد که شرکتها، به ویژه شرکتهای تجاری، در روند عبور از گرایشات مختلف بازاریابی به سمت بازاریابی مشتریمدار و نگرش مشتریمحوری سوق پیدا کرده اند. در سال ۱۹۵۰ شرکتها متوجه شدهاند، به جای قانع کردن مردم جهت خرید آنچه که آنها تولید میکنند، آنها مجبورند آنچه که مردم میخواهند تولید کنند که این امر به پیدایش گرایش بازاریابی منتج شد(بوس،۲۰۰۲، ۸۹)[۴۲].
قبل از سال ۱۹۹۰ عمده توجه بسیاری از شرکتها بر انجام مبادلات تجاری با مشتریان متمرکز بود اما بعد از سال ۱۹۹۰ بسیاری از شرکتها توجهشان را به جنبههایی مانند چگونگی حفظ روابط مثبت با مشتریان، چگونگی افزایش وفاداری مشتری و چگونگی تغییر ارزش طول عمری متمرکز کردند (ان۲۰۰۳، ۳۲۵)[۴۳]. امروز مشتریمداری و مشتریگرایی یکی از مقولههای بسیار مهم در امر توسعه همه جانبه سازمانها میباشد. بانکها نیز به عنوان سازمانهای ارائه دهنده خدمات مالی نه تنها از این امر مستثنی نیستند بلکه به دلیل این که قسمت اعظم سرمایه بانکها از سپرده مشتریان آنها تامین میشود بایستی مشتریمداری و مشتریگرایی را رکن اصلی فعالیتهای خود قرار دهند. امروزه مشتریمداری در بانکها به عنوان یکی از مهمترین سیاستهای بانکها تلقی میشود و مدیران بانکها نیز بایستی در امر سیاست گذاری نظام بانکی توجهی بیشتر به این مقوله داشته باشند(آقا داود، ردائی، ۱۳۸۵).
اکثر محققان مشتری مداری را از دو دیدگاه مفهوم سازی کرده اند :
اول سطح فردی که توسط ساکس و ویتز (۱۹۸۲) عنوان شده است، طبق نظر آنها مشتریمداری مفهومی است که فروشنده به مشتریانش کمک میکند تا تصمیم به خرید را بدون فشار بگیرند، در حالی که نیازهایشان را بر طرف میکنند و بدین ترتیب رضایت مشتری را افزایش میدهند و دوم سطح سازمانی است که چندین شیوه سازمانی مشتریمداری بر اساس تحقیقات لایو (۲۰۰۹) از مقالات و دست نوشتههای محققین پیشین مانند تصمیمگیری شاپیرو، هوش بازار جاورسکی و کوهلی، دیدگاه مبتنی بر فرهنگ نارور و اسلاتر، دیدگاه استراتژیک روکرت، وستر و غیره تلخیص شده است(عباسی، ۱۳۹۰، ۱۵۲).
دشیند و همکارانش (۱۹۹۳) مشتریمداری را از دیدگاه فرهنگ سازمانی در نظر گرفتند و آن را به عنوان مجموعه عقایدی تعریف کردند که ابتدا منفعت مشتری را، بدون استثتاء کردن آنها از دیگر افراد مثل مالکان، مدیران و کارکنان، با هدف ایجاد سازمانی سودآور در بلندمدت تعیین میکند. به علاوه دونالپ و همکارانش (۱۹۹۸) تاکید کردند که فروش با گرایش به مشتری، ممکن است برخی اهداف کوتاه مدت را از دست بدهد اما در نهایت آنها میتوانند در بلندمدت مشتریان راضی را به همراه داشته باشند، خدابخش (۱۳۸۹) معتقد است کارکنان سا
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت jemo.ir موجود است |
زمان به عنوان مشتریان داخلی سازمان نقش اساسی بر عهده دارند. بنابراین جذب، توسعه، انگیزش و ارتقای کمی و کیفی تواناییها، ارزشآفرینی بهبود مستمر ارائه خدمات به آنها و بالا بردن سطح کیفیت کار به عنوان یک محصول و مشارکت آنها در انجام فرایندها به کمک مدیریت، سازمان را در جهت ارائه سطح بالای کیفیت محصولات و خدمات رهنمون میسازد که در نتیجه افزایش سطح رضایتمندی در میان مشتریان خارجی سازمان را به همراه خواهد داشت(عباسی،۱۵۲،۱۳۹۰).
مشتریمداری از یک وضعیت مداوم و فعال برای رویارویی با ضروریات مشتریان، طرفداری میکند(هان و همکاران، ۱۹۹۸[۴۴]). واحدهای کسب کاری که در محیطهای پر تلاطم فعالیت میکنند با تغییرات سریع در نیازها و ترجیحات مشتریان و تقاضاها و نیازهای پیشبینی نشده آنها رو به رو میشوند. بنابرین آنها به دلیل وجود نیازها و انتظارات درحال تکامل مشتریان نیاز بیشتری دارند مشتریمدار باشند(جاورسکی و کوهلی، ۱۹۹۰). مشتریان بالقوه امروز میتوانند مشتریان آینده باشند و چیزی که آنها امروز میخواهند و همچنین چیزی که آنها در آینده میخواهند و چیزی که در آینده درک میکنند و نیز آنچه ممکن است در آینده به عنوان ارضاکنندهی خواستههایشان درک کنند را به درستی بفهمند(نارور و اسلاتر،۲۳،۱۹۹۰).
اکثر شرکتها در محیط کسب و کار رقابتی و جهانی شدهی امروز اهمیت مشتریمداری و مشتریگرایی را درک کردهاند. مشتریگرایی عمدتاً مرتبط با رفاه مشتریان است (پازارگاری و جهانگیر، ۱۳۸۵). مشتریگرایی عمدتاً خود را از طریق اولویتگذاری تخصیص منابع بر مبنای فراهم کردن ارزش برتر و رضایت مشتری آشکار میسازد (نوبل و همکاران[۴۵]، ۲۰۰۲). با مروری بر تاریخچه بازاریابی این نکته مورد توجه قرار میگیرد که شرکتها، به ویژه شرکتهای تجاری، در روند عبور از گرایشات مختلف بازاریابی به سمت بازاریابی مشتریمدار و نگرش مشتریمحوری سوق پیدا کردهاند. در دهه۱۹۵۰، شرکتها متوجه شدند، بجای قانع کردن مردم جهت خرید آنچه که آنها تولید میکنند، آنها مجبورند آنچه را که مردم میخواهند تولید کنند که این امر به پیدایش گرایش بازاریابی منتج شد (بوس[۴۶]، ۲۰۰۲: ۸۹). قبل از سال۱۹۹۰ ، عمده توجه بسیاری از شرکتها بر انجام مبادلات تجاری با مشتریان متمرکز بود. اما بعد از سال ۱۹۹۰ بسیاری از شرکتها توجهشان را به جنبههایی مانند چگونگی حفظ روابط مثبت با مشتریان، چگونگی افزایش وفاداری مشتری و چگونگی تغییر ارزش طول عمری مشتری متمرکز کردند که این امر اهمیت درک و توجه به مشتریمداری سازمان به عنوان یکی از مولفههای کارساز در این راستا را میرساند (آن[۴۷]، ۲۰۰۳: ۳۲۵).
از طرفی هم محققان در حوزه بازاریابی، مشتریگرایی را از دو منظر مینگرند: عنصری از فرهنگ سازمانی (دژپند و همکاران[۴۸]، ۱۹۹۳)، و یا رفتار / رویکرد راهبردی سازمان (گاتیگنون و اکزیورب[۴۹]، ۱۹۹۷). بطوریکه در این بازه نوبل و همکارانش (۲۰۰۲)، رویکرد فرهنگ رقابتی را پیشنهاد کردهاند که رویکردی راهبردی مشتریگرایی را به عنوان یک زیر بعد از فرهنگ سازمانی مورد بررسی قرار میدهد که در واقع این رویکرد مشتمل بر دو دیدگاه مطرح شده از سوی صاحبنظران است. بنابراین سازمانهای مشتریمدار سازمانی است که هدف آن پیش گرفتن درخواستهای مشتریان در مسائلی که بیشترین ارزش را برای آنها داراست میباشد و رضایت مشتری را سرمایه خود و ضامن برگشت سرمایه سازمان میدانند. بطوریکه یک سازمان مشتریمدار بدون ایجاد ارتباط مناسب با مشتریان خود نمیتوانند موفقیتی حاصل کند و در دنیای امروز که دنیای کیفیت محور مشتریمدار است. مشتری هدف کار و مشتریگرایی زیربنای کلیه فعالیتهای تجاری و اقتصادی خواهد بود. در این راستا جذب کارکنان مشتریمدار که ویژگیهای بازار ارتباطات انسانی را در رفتار خود لحاظ کرده باشند ضروری است. از اینرو ادبیات مدیریت ارتباط با مشتری بر مشتریمحور بودن سازمانها تاکید شده است (گاریدو و همکاران[۵۰]، ۲۰۱۱).
۲-۱-۳۲-۱- ویژگیهای مدیران مشتری مدار
- مشتری را میشناسند.
- به مشتری خدمت میکنند.
- برای مردم احترام قائلند.
- در مشتریان احساس برنده شدن ایجاد میکنند.
- ظرفیت انتقادپذیری سازمان را افزایش میدهند.
- تمایل به قبول اشتباه دارند.
[جمعه 1399-09-21] [ 01:31:00 ق.ظ ]
|