قاطعانهای نحوه تأثیرگذاری محیط مصنوع بر افزایش و یا کاهش فرصتهای مجرمانه را مقدر مینمایند. این معیارها در تداخل و یا تناقض با سایر فاکتورهای برنامهریزی و یا معیارهای طراحی نمیباشند. اگرچه این معیارها با هدف خلق محیط مصنوع امنتر شکل گرفتهاند اما در عین حال به طور عمومی در پی ایجاد محیط قابل زندگی و مناسب هستند. این معیارها شامل این موارد میباشند:

 

        1. نظارت طبیعی و قابلیت دیدن و دیده شدن

       

        1. قلمروگرایی

       

        1. دسترسی و راههای فرار

       

        1. تصور ذهنی و زیبایی شناسی

       

      1. سخت کردن آماج جرم

 

  1. ۱-نظارت طبیعی و قابلیت دیدن و دیده شدن Surveillance and visibility نظارت غیرفعال (Passive)، نظارت غیررسمی فضاهای جمعی و خصوصی توسط استفادهکنندگان و یا ساکنان در طول فعالیتهای روزمره است. نظارت فعال (Active) اشاره به نظارت رسمی توسط پلیس و یا سایر ارگانهای انتظامی دارد که به عنوان نگهبان یا پلیس عرصه مطرح میباشند.

نظارت غیرفعال در واقع به “چشمهای نگهبان” و یا “چشمهای خیابان” اشاره دارد. میزان تماس چشمی مردم با فضا (میزان دیدن فضا توسط مردم) در کنار میزان دیده شدن آنها توسط دیگران، احساس امنیت استفادهکنندگان را تعیین مینماید. این میزان به تعداد فاکتورهایی بستگی دارد که تعداد پنجرهها، دربها و سایر بازشوها، فاصله میان ساختمانها، وسعت و اندازه فضاهای عمومی، اندازه فضاهای خالی و در نهایت درجه (میزان) و شیوه استفاده از فضا را در بر میگیرد. نحوه پهنهبندی عرصههای شهر و عملکرد ساختمانها از مهمترین مسائلی است که حضور و یا عدم حضور چشمان خیابان در طول روز و شب را تعیین مینماید. پدیداری (قابلیت دیدن) درجهای از دیده شدن یک محیط است که توسط فاکتورهایی مانند روشنایی و خطوط پیوسته دید تأمین میگردد. نظارت نیز در صورتی تضمین میگردد که قابلیت دید مناسبی وجود داشته باشد. خیابانهای پرپیچ و خم، کوچهها و ورودیهای تاریک میتوانند مانند مأمنی برای مجرمان بالقوه عمل نموده و ترس از جرم را در ساکنان و عابران افزایش دهد. همچنین شیوه نورپردازی و طرح شبکه معابر میتواند بسیاری از مشکلات را مرتفع سازد و محیط مصنوع را به گونهای آرایش دهد که استفادهکنندگان از فضا قابل دیدن و دیده شدن باشند.

 

  1. قلمروگرایی Territoriality

قلمروگرایی در واقع حس مالکیت یک فرد نسبت به محیط کار و یا زندگیاش است. قلمروگرایی و یا حس مالکیت مردم زمانی تقویت میگردد که محیطهای مسکونی با تعریف فضاها هویت یافته و دارای شکل و ترکیب خوانایی برای مردم باشند. حس مالکیت و مسئولیت در قبال یک فضای خاص مانند تعدیل کننده جرم عمل خواهد نمود. طراحی و مدیریت فضا باید به گونهای باشد که مالکان/ استفادهکنندگان را به داشتن مسئولیت در قبال فضا، نگهداری و نحوه استفاده از آن ترغیب نماید. قلمروگرایی میتواند با تعریف واضح ومشخص فضای عمومی و خصوصی، استفاده از مقیاس انسانی و محدود نمودن استفاده از فضاهای باز افزایش یابد.

 

  1. دسترسی و راههای فرار Access and Escape Routes

بسیاری از گونههای جرم و مکانهای جرمخیز تنها به دلیل دسترسی مناسب و دسترسی سریع و آسان به راههای فرار توسط مجرمین انتخاب میشوند. عرصههای پناهگاه مانند از جمله زمینهای خالی رها شده، مکانهایی که مردم میتوانند به راحتی فرار کرده و یا مخفی شوند مأمنی مناسب برای مجرمان است. به عنوان نمونه خانهها و یا واحدهای همسایگی در مجاورت قطعه زمینهای باز، قربانیان همیشگی سرقت هستند. سرقت اتومبیل اغلب در صورت امکان فرار سریع صورت میگیرند و تابلوهای راهنمایی واضح برای خیابانها، ساختمانها و خروجیها کمک شایانی به قربانیان احتمالی مینمایند.

 

  1. تصور ذهنی و حس زیبایی شناسی Image and Aesthetics

تصور ذهنی که از یک ساختمان و یا فضای عمومی در شهر وجود دارد ارتباط مستقیمی با میزان جرم و بالاخص ترس از جرم دارد. زوال فضاهای شهری و فساد ناشی از آن باعث میشود که مردم در هنگام استفاده از آن احساس ناامنی نمایند. اغلب این جرایم تعداد استفادهکنندگان را کاهش میدهد که این خود موجب تشدید مسئله خواهد شد. طراحی خوب و مدیریت فعالانه و مؤثر محیطهای شهری از فاکتورهای ضروری هستند که محلات را از تبدیل شدن به نقاط جرمخیز محافظت مینمایند. زمینهای خالی که نگهداری نمیشوند و یا ساختمانهای بدون مالک هر دو میتوانند موجب زوال محیط شهری باشند. تصور ذهنی مناسب از فضا میتواند با استفاده از مقیاس انسانی در طراحی تأمین گردد. از دیگر فاکتورها استفاده از رنگهای جذاب با مصالح متنوع تأمین مناسب روشنایی و طراحی برای فعالیتهای ارزشمند اجتماعی است.

 

  1. سخت نمودن آماج جرم Target Hardening

سخت نمودن دستیابی به هدف میتواند جذابیت و آسیبپذیری قربانیان بالقوه را کاهش دهد، به عنوان مثال موانع فیزیکی، نمای ساختمانها و یا دیوارهای حریم فضاها موجب سخت شدن دستیابی به هدف میباشند. دیوارهای اطراف خانهها، نردههای ضدسرقت بر روی پنجرهها رایجترین مثالهای این اصل هستند. این اصل معمولاً اولین چیزی است که به ذهن طراحان و ساکنان میرسد چرا که به طور فیزیکی مانع از ارتکاب جرم میگردد. اما نکته حائز اهمیت این است که در استفاده از معیارهای این اصل باید دقت نمود چرا که ممکن است اجرای برخی از این فاکتورها مانند دیوارهای بلند و صلب موجب از بین رفتن سایر اصول مانند نظارت طبیعی گردد. بنابراین باید فاکتورهای این اصل با دقت و در همسنجی با سایر اصول به کار گرفته شوند(۷-۱۱،۱۹۹۸،Napier & Plessis).
د) کتاب مکانهای امنتر با رویکرد دستیابی به جامعه پایدار به مسائل مربوط به پیشگیری از جرم پرداخته و هفت اصل عمده را جهت دستیابی به این هدف مطرح مینماید.

 

 
 
 
wpadminbar" style="box-sizing: inherit; font-size: 13px; line-height: 32px; direction: rtl; color: #cccccc; font-family: -apple-system, BlinkMacSystemFont,;">
 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت