پژوهش دانشگاهی – نقد و بررسی چیستی، مبانی و روش تفسیر تطبیقی- قسمت ۲۷ |
یک دسته از آسیبهای روشی، آسیبهایی است که حوزه نقل آراء را میتواند تهدید کند. نقل نادرست و نسبت دادن ناصحیح دیدگاهی به دیگران؛ باورهای گروه و اقلیتی از یک مذهب را بهمنزله باور عمومی همه اهل آن مذهب دانستن؛ عدم ذکر صاحبان رأیی که بررسی میشود، از جمله این آسیبها هستند که در این قسمت به تحلیل آن میپردازیم. اهمیت این آسیبها بدین خاطر است که خود موجب بروز آسیبهای دیگر در ساحت تفسیر میشوند. بنابراین توجه بدین آسیبها و رفع آنها بر سلامت تفسیر تطبیقی از نقص و عیب بسیار مؤثر خواهد بود.
- ۲٫ ۱٫ ۱٫ عدم ذکر نام صاحبان اقوال
مشهور است که نقل بدون ذکر سند بیاعتبار است. در کتب تفسیری گذشته، اینگونه نقل، سنت متداولی بوده است. شاید مهمترین دلیل آن، دستنویس بودن منابع و دشواری استناد بوده است؛ اما برخی از مفسران از ذکر نام افرادی که آرایشان را مطرح میکنند هم پرهیز کردهاند. این آسیب متوجه کل سنت نقل آرای تفسیری است، اما از منظر بحث ما که تطبیق دیدگاههای شیعی-سنی است، این مقوله اهمیت ویژهای دارد. گاه بهجای ذکر صاحبرأی، از عنوانهای کلی استفاده میشود. «رافضه» یا «روافض»، نمونه آشکار اینگونه نقل است. اهل سنت بهدفعات بدون آنکه به منبع خاصی ارجاع بدهند یا از فرد خاصی نام ببرند، در نقل دیدگاه شیعه از لقب رافضه یا روافض استفاده کردهاند. نقل قول شیعه در آیه اولیالامر از سوی فخر رازی، از اینگونه است. عبارت وی چنین است: «نقل عن الروافض أن المراد به الأئمه المعصومون».[۵۱۱] ذکر این القاب بهجای افراد یا مذاهب، نشان از آسیبی داشت که پیش از این در بخش آسیبهای مبنایی از آن سخن گفته شد. موضوع سخن در بخش حاضر، وقتی است که اصلاً نامی از مذهب مقابل به میان نمیآید. قرطبی در آیه اولیالامر برای نقل مصداق اولیالامر از دیدگاه شیعه، نامی از شیعه نمیآورد و تنها از لفظ «قوم» استفاده میکند.[۵۱۲] اگر کسی از دیدگاههای تفسیری شیعه و اهل سنت آگاه نباشد، از نقل قرطبی متوجه نخواهد شد این اختلاف آراء منشأ مذهبی دارد. المیزان هم نمونه خوبی در میان تفاسیر شیعه برای امتناع از نقل نام صاحبان اقوال است. علامه در بسیاری از نقل قولهای تفسیرش برای اشاره به المنار از لفظ «بعضی» استفاده میکند و اصلاً نمیگوید که مرادش المنار است. حتی او از منابع المنار نام میبرد، اما در همین حین، باز هم از خود المنار به لفظ «بعضی» یاد میکند. به طور مثال، ایشان ذیل آیه ۴۳ سوره توبه مینویسد: «نظیر این استدلال کلام مفسر دیگری است که گفته بعضی مفسران مثل زمخشری گفتهاند.»[۵۱۳] گویا علامه اکراه دارد که نام المنار را بیاورد.
آسیب اینگونه نقل در جایی آشکار میشود که نتوان صحت انتساب اقوال را احراز کرد. این در حالی است که اگر نام صاحبان اقوال ذکر شود، میتوان صحت انتسابها و استنادها را هم تأیید کرد.
- ۲٫ ۱٫ ۲٫ نقل باواسطه
هر کس در آثار تفسیری دقت کند، متوجه میشود بسیاری از نقلقولها از منابع اصلی نیست. این نقلهای باواسطه و عدم ارجاع به کتب اصلی یک مذهب، هم خود یک آسیب است و هم باعث بروز آسیبهای دیگر میشود. آسیبهایی چون نسبتهای نادرست به دیگران روا داشتن از آن جمله است.
فخر رازی در تفسیر آیه غار میگوید: «روافض با استدلالهای ضعیف و پست که بهمنزله پنهان کردن خورشید با مشتی گِل است، سعی کردهاند مقام ابوبکر را مورد طعنه قرار دهند.»[۵۱۴] او این استدلالها را به جای آنکه از منابع شیعی نقل کند، از قول ابوعلی جبّایی ذکر کرده است.[۵۱۵] در حالی که این اشکالات در کتب مشهور شیعه از جمله تفسیر تبیان نقل شده است.
این شیوه هم در میان مفسران شیعه و هم سنی رایج است که به جای مراجعه به منابع اصلی مذهب مقابل از منابع مذهب خود نقل میکنند. مثال دیگر، آلوسی است که در تفسیر آیه أتقی از قول فخر رازی نقل میکند که شیعه شأن نزول آیه را درباره امام علی(ع) میدانند.[۵۱۶]
همچنین بروسوی در تفسیر آیه ختم نبوت از کتاب بحر الکلام نقل میکند که «گروهی از روافض معتقدند که نبوت پس از پیامبر به علی و اولادش منتقل شده و اطاعت آنها بر مسلمانان واجب است و هر کس که از ایشان اطاعت نکند، کافر است؛ اما اهل سنت و جماعت معتقدند که نبوت خاتمه یافته و اعتقاد بدان جزو ضروریات اسلام است و مخالف آن کافر است.»[۵۱۷] در حالی که اولاً: بحر الکلام متعلق به میمون بن محمد نسفی (۴۱۸ – ۵۰۸ق) از بزرگان فرقه ماتریدی است. ثانیاً: چه بسا اگر بروسوی به کتب اصلی شیعه رجوع کرده بود، چنین باور نادرستی را به شیعه نسبت نمیداد.
- ۲٫ ۱٫ ۳٫ نقل نادرست
یکی از آسیبهایی که تفسیر تطبیقی را تهدید میکند نقل نادرست نظرها است. نادرستی این نقلها گاه بسیار واضح و گاه پنهان است که برای شناخت آن، هم باید اشراف وسیعی به دیدگاههای تفسیری داشت و هم دقت نظر بسیاری را اعمال نمود. نقلهای نادرست، اسباب و علل مختلفی دارد که در بیشتر آنها سهلانگاری مفسر دخیل بوده است.
آلوسی در آیه وضو، دیدگاه شیعه در خصوص وجوب شستن پاها را مورد بررسی قرار داده است و پس از وارد کردن اشکالات مختلف به دیدگاه شیعه، در پایان مینویسد: «بر فرض که حکم خدا، آنطور که امامیه میگوید، مسح باشد، شستن از مسح کفایت میکند، در حالی که مسح از شستن کفایت نمیکند … افزون بر این، شیعه خود پایبند به شستن پا بوده است، چون با فلسفه وضو که نظافت است، سازگارتر است.»[۵۱۸]
گویا آلوسی علیرغم تلاشی که انجام داده است باز هم مستندات خود را برای ردّ دیدگاه شیعه کافی ندانسته که شیعه را ملتزم به شستن پا میداند و چنین نسبت کذبی را به شیعه روا میدارد. چگونه ممکن است -بر اساس آنچه آلوسی اظهار داشته است- شیعه تفسیرش از «غسل ارجل» مسح باشد، ولی در عمل به شستن پا ملتزم باشد؟ این سؤالی است که آلوسی باید پاسخگو باشد.
آلوسی، دیدگاه طبری را هم اشتباه نقل کرده است. وی مینویسد که طبری نه قائل به مسح، نه جمع و نه تخییری که شیعه به وی نسبت داده، نبوده، بلکه او فقط به شستن اعتقاد داشته است.[۵۱۹] در حالی که اولاً: قول تخییر فقط از سوی شیعه به طبری نسبت داده نشده است. برای نمونه، در تفسیر مفاتیح الغیب همین قول به طبری نسبت داده شده است.[۵۲۰] ثانیاً: هر کس تفسیر طبری را دقیق مطالعه کند درمییابد که وی خواسته است بین شستن و مسح جمع کند.[۵۲۱]
هر دو نقل نادرستی که آلوسی در آیه وضو بیان کرده است، یعنی نقل نادرست دیدگاه شیعه درباره ملتزم بودن به شستن و نقل نادرست دیدگاه طبری مبنی بر شستن، از سوی مفسر المنار مورد نکوهش قرار گرفته است.[۵۲۲]
یکی دیگر از نقلهای نادرست، نسبت دادن باوری به شیعه از سوی زمخشری است. وی پس از پذیرش نسخ آیه رجم، این مطلب که آیات رجم شیخ و شیخه در مصحف عایشه بوده، ولی مرغان آن را خوردند، از تألیفات ملاحده و روافض دانسته است. در حالی که این مطلب از باورهای خود اهل سنت است و همانگونه که شارح کشاف گفته است نزد اهل سنت، حدیث صحیح است.[۵۲۳] مضاف بر اینکه شیعه اصل قرآن بودن این آیات و نسخ شدن آن را قبول ندارد و آن را جزو باورهایی میداند که منجر به قبول رخداد تحریف در قرآن میگردد.[۵۲۴]
- ۲٫ ۱٫ ۴٫ اطلاق عقیده عدهای محدود به یک مذهب
یکی از آسیبهای مهم در حوزه نقل، آن است که باور شاذّی را که محدود به گروهی اندک یا حتی فردی خاص از مذهب شیعه یا سنی است، تعمیم داده و اعتقاد و دیدگاه کلی آن مذهب محسوب میکنند.
قرطبی در اظهارنظری که هیچ سندی هم ضمیمهاش نیست، مینویسد که امامیه صحابه را کافر میدانند، چون نصّ جانشینی علی(ع) را نپذیرفتند و بنا بر اجتهاد خود، دیگری را بدین مقام برگزیدند.[۵۲۵] در حالی که چنین باوری را نمیتوان اعتقاد کلی مذهب امامیه و پیروان آن دانست. این نسبت در درستترین صورتش تنها به عده محدودی منتسب خواهد بود. امامیه، صحابه را کافر نمیداند، بلکه همه ایشان را عادل نمیداند و معتقد است صحابه-طبق تعریف اهل سنت- دارای اصناف مختلف بودهاند: عادل، منافق، فاسق و مرتد. اینکه- مطابق نقل قرطبی- امامیه یا شیعه حکم کلی و عام عادل بودن صحابه از سوی اهل سنت را نمیپذیرد، تفاوت بسیاری با کافر دانستن آنها دارد، اما به نظر میرسد قرطبی یا این دو را معادل هم دانسته است، یا بدون تحقیق باور فرد یا افراد محدودی را به کل شیعه منسوب نموده است. او همچنین اضافه میکند که امامیه حتی علی(ع) را هم متهم به کفر میکنند، چون برای دفاع از حق خود قیام نکرد.[۵۲۶]
قرطبی در آیه قصر نماز مسافر نیز، تأویلی را به شیعه نسبت میدهد که از همین باب است. وی که خود قائل به سنت بودن قصر نماز است، میکوشد تا تمام خواندن نماز بهوسیله عایشه را تأویل کند. وی اقوال مختلف در تأویل روایت تمام خواندم نماز بهوسیله عایشه را نقل میکند، از جمله این تأویلات آن است که عایشه در سفری نماز را کامل میخوانده که جزو سفرهای جایز نبوده است. وی این دیدگاه را به شیعه نسبت میدهد و مینویسد: «این تأویل قطعاً باطل است، زیرا او خداترستر از آن بود که به سفری رود که جایز نبوده باشد. این تأویل از ساختهها و بدعتها و طعنهای شیعه است- سبحان الله از این بهتان بزرگ- چراکه او تنها برای رضای خدا و خاموش کردن آتش فتنه خارج شد.»[۵۲۷]
البته روا دانستن نقل آراء بدون ذکر منبع، نقش مؤثری بر گستردگی نقل چنین نسبتهایی داشته است، چون اگر مفسران خود را ملزم به نقل منبع میدانستند احتیاط بیشتری میکردند و بدین راحتی دیدگاه افراد محدودی از یک مذهب را به اعتقاد کلی آن مذهب منتسب نمیکردند.
- ۲٫ ۲٫ آسیبهای حوزه نقد
مفسران در بررسی و نقد دیدگاههای رقیب مذهبی از شیوههای مختلفی استفاده کردهاند. برخی آسیبهایی که در بهکارگیری این شیوهها مشاهده میشود، در بخش حاضر مورد بحث قرار گرفته است. این آسیبها از به کار بردن ادبیات ناپسند تا انواع استدلالهای نادرست را شامل میشود. آسیبهای ذکر شده بیشتر باعث متشنج شدن فضای تطبیق و کمثمر شدن آن از لحاظ علمی میشود.
- ۲٫ ۲٫ ۱٫ بهکارگیری ادبیات ناپسند
یکی از آسیبهای تفسیر تطبیقی را میتوان خارج شدن از محدوده و مقتضای ادب دانست. برخی از مفسران با الفاظ ناپسندی از مذهب مخالف نام برده و پیروان ایشان را با القابی ناروا خطاب کردهاند. اهل سنت در تفاسیر خود بهدفعات از شیعه به روافض یاد کردهاند[۵۲۸] که نشأت گرفته از آسیبهای مبنایی است که در بخش پیش درباره آن توضیح داده شد.
نوع دیگری از ادبیات ناپسند در مواقعی بروز پیدا کرده که مفسر آرای مذهب دیگر را تاب نیاورده است و با بهکارگیری الفاظ ناپسند از آن یاد کرده است. در میان آیاتی که در فصل سوم بررسی شد، تندترین واکنشهای اهل سنت به شیعه در آیه غار بود. انتقادهای تند برخی از مفسران شیعه، مثل شیخ طوسی سبب شده که مفسران اهل سنت تعابیر ناپسندی را برای شیعه بهکارگیرند. فخر رازی تفسیری را که به شیعه نسبت میدهد، “انحرافی ابلهانه” خوانده بود.[۵۲۹] آلوسی آن را به “عربده مست” و “هذیان آشفتهحال” تشبیه کرده و در همین آیه شیعه را “برادران یهود و نصارا” خطاب کرده بود:
به خدا سوگند این حرفها شبیهترین چیز به هذیان آشفتهحال و عربده مست است و اگر چنین نبود که خداوند از برادرانشان-یهود و نصارا- مثل این حرفها را نقل کرده و به خاطر رحمت نسبت به مؤمنین ضعیف آن حرفها را ردّ کرده است، ما هم اصراری بر نقل و ردّ آن نمیداشتیم.[۵۳۰]
wpadminbar" style="box-sizing: inherit; font-size: 13px; line-height: 32px; direction: rtl; color: #cccccc; font-family: -apple-system, BlinkMacSystemFont,;">
[جمعه 1399-09-21] [ 02:17:00 ق.ظ ]
|