نمی‌توان از آن سخنی به میان نیاورد. کافی، دلایل رویکرد شاعران انقلابی به شکل‌های سنتی را بدین قرار می‌داند:
«۱- از آن‌جا که پدیده‌ی اجتماعی انقلاب خود ریشه در سنّت داشت، بسیار طبیعی بود تا شاعرانی که به این جریان منسوبند، گرایش به سنّت در شعر داشته باشند.
۲- پدیده‌ی شور‌انگیز انقلاب و با فاصله‌ی اندکی بروز جنگ، زبانی سترگ و حماسی را طلب می‌کرد تا حضور روشنگرانه و گران خود را با صلابت تمام فریاد کند؛ و این از قالب نوپای شعر روز که هیچ‌گونه تجربه‌ای در حماسه‌پردازی نداشت، بر‌نمی‌آمد.
۳- بزرگان شعر نیمایی و شیوه‌ی آزاد عموماً روشنفکرانی غیر دینی بودند که شاعر دردمند و متعهد انقلاب نزدیک شدن به مشی هنری‌شان را اکراه داشت.
۴- تنها امتیاز شعر نو، تازگی زبان بود که با آمادگی پیدا کردن قالب‌های سنتی برای پذیرفتن زبان و مضامین نو، این امتیاز و وجه موّجه را نیز از دست داده بود.
۵- بازگشت به مذهب در انقلاب و رویکرد عرفانی شعر انقلاب و تناسب قالب‌های سنّتی با این موضوع و مضمون، سبب دیگری برای معطل ماندن قالب‌های نو بود.
۶- ابتذال زبان و محتوا در نزد شاعران درجه‌ی دو نوسرا باعث رکود طرز تازه شده بود و موج‌های مختلف شعر نو، موج نو، ناب و حجم سطحی و بدون شناخت نقّادانه رو شده بودند و سؤالات شاعران جوان انقلاب در این باره بی‌پاسخ مانده بود.» (شرح منظومه‌ی ظهر، ص۴۵۷)
گرمارودی از شاعران سنّتی‌سرایی است که یک‌باره شعر سپیدی به عظمت و غرّایی “خط خون” می‌آفریند. این شعر که از تمام شعر‌های عاشورایی این شاعر به لحاظ قوت در بیان و هنرنمایی‌های ادبی بالاتر است، از شاهکار‌های شعر عاشورایی معاصر محسوب می‌شود. خط خون، روایت یک‌دست و منسجمی است که رنگ و بویی تاریخی و اساطیری دارد. در این شعر به‌هم آمیختگی طبیعت و ماورای طبیعت در آفریدن فضای ملموس و عینی مؤثر واقع شده‌ است؛ از طرفی گره‌افکنی‌های بسیار هنرمندانه‌ی شاعر، تلاش و کاوش ذهن و تخیل را بر‌می‌انگیزاند. در مجموع نگاه متفاوت شاعر به واقعه و استفاده از تعابیر پخته و حماسی و تصاویر زیبا، سبب ماندگاری شعری عاشورایی در قالب سپید شده است. دیگر شاعری که شعر نیمایی و سپید را در عرصه‌ی شعر عاشورایی سربلند کرد، سید حسن حسینی است که نگاه تازه‌ی خود به قیام امام u را در مصراع‌های کوتاه و بلند دفتر گنجشک و جبرئیل به تماشا گذاشت. حسینی در این مجموعه‌ی تماماً عاشورایی، با زبانی محکم و کوبنده، عاشورائیان را به گونه‌ای نو به تصویر می‌کشد. خیال‌انگیزی‌های نازک و تو در تو، ابهام‌‌ و پیچیدگی‌هایی که گاه به افراط کشیده می‌شود، تصاویر و تعابیر رنگارنگ و استفاده‌ی بسیار از عناصر طبیعی و انسانی در تصاویر استعاری و کنایی، سبک شعر حسینی را به شعر سبک هندی نزدیک می‌کند. در مجموع این اثر، پیوندی است میان قالب‌های نوین و ادبیات انقلاب و شعر عاشوایی. پاره‌ای از آثار سلمان هراتی از شاعران متقدم و حمیدرضا شکارسری از شاعران متأخر انقلاب در قالب نیمایی رقم خورده است:
پایان آن حماسه‌ی دردآلود
شامی غریب بود
شامی گرفته و غمناک
دیگر همیشه شعر
دیگر همیشه مرثیه در بحر اشک بود.
(مجموعه اشعار سلمان هراتی، ص۲۶۶)
بلندی
چنان بلند
که سر در ابر‌های افسانه برده‌ای
و جهان
چون دشتی فروتن
به پایت افتاده است.
(دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، جلد۲، ص۱۶۳۸)
از دیگر قالب‌های شعری، اگرچه در مجموعه‌های شاعران کم و بیش وجود دارد، اما آثاری شاخص که بتوان آن را جزو نمونه‌های برجسته شعر عاشورا شمرد، مشاهده نشده است. چه بسا قالب‌های قدیم و جدیدی که به تازگی در جریان نوگویی مضامین عاشورا قرار گرفته‌‌اند و برای شاخص شدن نیازمند گذر زمانند. قالب‌هایی اعم از قصیده و دوبیتی و بحر طویل که اخیراً نظر شاعران جوان آیینی را به خود جلب کرده است.
خارج از بحث پیرامون قالب‌، پس از وقوع انقلاب اسلامی، در لحن و بیان و واژگان اشعار عاشورایی نیز اتفاقاتی رخ داد. چنان که پیش از این نیز اشاره شد، شاعران پس از تغییر و تحولات ناشی از انقلاب، هنری سرایی و مذهبی سرایی را ــ که سابقاً میانه‌ی خوشی با هم نداشتند ــ در یک‌جا جمع کردند؛ که این ناشی از نگاه تازه و دیگرگونه‌ی آن‌ها به این واقعه‌ی سترگ بود. به دنبال همین نگرش‌ها، لحن و بیان شاعران نیز تغییر کرد و شعر، زبانی روشن و ساده به خود گرفت و همین دلیلی بر جایگیر شدن شعر آیینی در میان مردم شد. «شعر عاشورایی امروز باید دارای بیان “عینی” و “ملموس” و شیوه‌ی گفتاری آن بر اساس مشهودات و مفاهیم مادی و محسوس، استوار باشد تا مخاطب بتواند به راحتی با آن ارتباط برقرار کند و آن را با تمام وجودش حس کند و در عین حال امکان “برداشت فکری” و “دریافت اندیشگی” را به او بدهد. تاریخ مصرف مفاهیم معنوی، انتزاعی و غیر ملموس اگر کلاً سر نیامده باشد به پایان خود نزدیک می‌شود. “صداقت”، “ایثار”، “مروّت” و مفاهیمی از این دست، از ارزش‌های کلیدی عاشورا به شمار می‌روند و وظیفه‌ی شاعر این روزگار برای نشان دادن این مفاهیم ارزشی، از بیان “عینی” و “مشهودی” بهره گرفتن است. (شکوه شعر عاشورا، ص۳۴۰)
پیدایش ردیف‌های اسمی و قافیه‌هایی بدیع و نو در اشعار عاشورایی، ناشی از دید وسیع شاعران به تمام جنبه‌های عاشورا و در نتیجه گسترش دایره‌ی واژگان و کثرت لغات است. به عقیده‌ی شفیعی کدکنی، انتخاب ردیف‌هایی که جنبه‌ی اسمی دارند، برای نمایش دادن قدرت شاعری گویندگان است. (صورخیال در شعر فارسی، ص۲۲۵) «حضور ردیف‌های جاذبه‌دار، خوش‌آهنگ و خوش‌تراش و پیام دار، به برقراری موسیقی کناری شعر در میان کلمات کمک می‌کند و غنای محتوایی آن را سبب می‌شود.» (همان، ص۴۲۳) واژگان و الفاظ به کار رفته در اشعار نیز، متناسب با بیان حماسی و جهادی شاعران این دوره تغییر کردند. «علاوه بر واژگان مشترک که با طرز نو در زبان شعر انقلاب راه یافته بود، واژگان خاص ماجرای کربلا، نام مکان‌ها، اشخاص، ابزار و آلات جنگ قدیم، این دایره را وسیع‌تر ساخت. هم‌چنین به دلیل آیینی بودن شعر عاشورا، میزان قابل توجهی واژگان قرآنی، پاره‌هایی از آیات قرآن، احادیث، روایات و زیارات مربوط به آن و اصطلاحات اهل مدرسه نیز در حوزه‌ی زبان و واژگان شعر عاشورایی عهد انقلاب وارد شد.» (شرح منظومه‌ی ظهر، ص۵۴۷)
تغییر و تحول در زمینه‌ی لغات و کلمات هم‌چنین، تنوع در وزن و بحر و لحن را به همراه می‌آورد. شعر عاشورایی امروز، اوزان مختلفی را به خود دیده است. غلامرضا کافی اهمیت موسیقی در شعر عاشورایی را به دلیل کاربری مدیحه‌سرایی، پرده‌خوانی، مقتل‌خوانی، تعزیه‌گردانی، مدّاحی و پیش واقعه‌خوانی می‌داند. وی معتقد است تنوع اوزان در شعر عاشورا به خاطر همین دلایل است. (همان، ص۵۴۹) محمد‌علی مجاهدی، شعر عاشورایی را متنوع‌ترین اشعار از لحاظ اوزان عروضی می‌داند. «از اوزان کوتاه گرفته تا اوزان بلند و از اوزان معروف و مأنوس تا اوزان نادر و کم‌سابقه در شعر عاشورایی امروز می‌توان سراغ گرفت. صرف نظر از برخی اوزان نامطبوع و بلند که در برقراری ارتباط با مخاطبان غالباً دچار مشکل می‌شوند، حضور سایر اوزان را به خاطر تنوعی که به آهنگ شعر عاشورایی معاصر بخشیده‌اند بایستی به فال نیک گرفت، چرا که هر وزنی مقتضیات خاص خود را دارد و به شاعر این اجازه را می‌دهد که در گستره‌ی واژگانی خود، واژه‌های تازه‌ای را شکار کرده و سراغ ترکیبات جدیدی برود که با وزن شعر هماهنگ‌تر باشد.» (شکوه شعر عاشورا، ص۳۸۰) شاعر با انتخاب وزن مناسب برای شعر خود، به ارتباط هرچه بیشتر موسیقی و کلام کمک می‌کند. به طبع، اوزان سنگین و حماسی با فضای اشعار عاشورایی موافق‌ترند. چنان‌که برخی با گزینش وزن ریتمیک و شاد، این مهم را نادیده می‌گیرند. چیزی که در نوحه‌ها و مداحی‌های این روز‌ها مرسوم شده است.
و آخر سخن در پایان این نوشتار این‌که، هر چند شعر عاشورا در این سال‌ها، در تمامی ابعاد رشدی قابل توجه و چشمگیر یافته است، اما هنوز تمام آن‌چه باید نیست و هنوز انتظارها از راویان آن حماسه‌‌ی سترگ، بزرگ است و هنوز راه تا رسیدن به مقصود دراز است…
فصل دوم:
بررسی انواع صورخیال در نمونه های برجسته ی شعر عاشورایی معاصر
درآمد:
همان‌گونه که گفتیم، تصویر نتیجه‌ی خیال‌پردازی ذهن و آمیختگی آن با احساس و عاطفه‌ی شاعر است. این تصویر‌سازی در شعر با عناصر بلاغی نمود پیدا می‌کند. تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه و برخی از صنایع بدیعی هم‌چون ایهام، اغراق، پارادوکس و تجاهل العارف ابزار‌هایی هستند که شاعر به کار می‌گیرد تا تصاویر را در شعر خود به جلوه بگذارد. اهمیت این صورتهای خیال در شعر، تا به آن ‌اندازه است که آن را گوهر اساسی شعر نامیده‌اند و ارزش و امتیاز هر شعر را بسته به میزان خیال‌پردازی‌ها و صورت‌گری‌های شاعر آن دانسته‌اند.
“ایماژ‌گرایی” و “تصویرآفرینی” امری است که در بررسی‌های ژرف‌کاوانه‌ی شعر عاشورایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نگاه و نظر هر منتقد و تحلیل‌گری را به خود معطوف می‌کند؛ هرچند که تا امروز این بُعد روشن از این گونه‌ی شعری، مکتوم و مستور باقی مانده است. یکی از مهم‌ترین دلایل پیشرفت شعر عاشورایی در سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و به خصوص دهه‌های اخیر، رویکرد شاعران به تصویری و هنری کردن شعر عاشورا و خارج کردن آن از روایت ساده‌ی صرف آن روز‌هاست. شاعران آگاه امروز، نگاه تازه‌ی خود را به واقعیات عاشورا، به یاری واژگان فخیم و فهیم و در عین‌حال پر‌سوز و جان‌سوز در قالب تصاویری اغلب تازه و بدیع به نقش کشیدند. این شاعران کوشیده‌اند تا با به‌کار گرفتن آرایه‌های شعری و خلق تصاویر زیبا و نو، غبار و کهنگی را از شعر مذهبی و آیینی گذشته بزدایند و طرحی نو دراندازند. بنابراین، تأثیری که سوگ‌‌حماسه‌های امروز بر دل و جان مخاطبان ــ مخاطبانی که از آغاز حیات، حرارت و گرمی عشق حسین u در سینه دارند ــ می‌گذارد، با تأثیر سوگ‌سروده‌های شاعران در گذشته تفاوتی آشکار دارد. اینک به بررسی انواع صورت‌های خیال در اشعار هفت شاعر عاشورایی مطرح پس از انقلاب اسلامی می‌پردازیم. سید علی موسوی گرمارودی (۱۳۲۰ه.ش)، قادر طهماسبی (فرید) (۱۳۳۱ه.ش)، سید حسن حسینی(۱۳۸۳-۱۳۳۵ه.ش) احمد عزیزی (۱۳۳۷ه.ش)، علیرضا قزوه (۱۳۴۲ه.ش)، سعید بیابانکی(۱۳۴۶ه.ش) و محمدسعید میرزایی (۱۳۵۵ه.ش) شاعران برگزیده‌ای هستند که تصاویر اشعار برجسته‌ی عاشورایی آن‌ها در این پژوهش مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. البته گاه به بهانه‌های مختلف از اشعار شاخص شاعران عاشورایی دیگر که به دلیل گستردگی محدوده‌ی کار از تحلیل شعرشان بازماندیم نیز شواهدی به میان آورده‌ایم. پس از ذکر انواع تشبیه و استعاره در شواهد برجسته شعر عاشورایی به تحلیل عناصر تشکیل دهنده‌ی این تصاویر پرداخته‌ایم. بحث را در ادامه به نمود سایر صورخیال در این گونه‌ی شعری اختصاص می‌دهیم.
۲-۱٫ تشبیه
تشبیه ـــ ادعای همانندی میان دوچیز که غالباً با کذب و بزرگنمایی همراه است ــ به اعتقاد علمای بلاغت، نخستین و مهمترین عنصر در تصویر‌آفرینی است. (بیان و معانی، شمیسا، ص۳۳؛ بیان، کزازی،ص۴۰) شفیعی کدکنی تشبیه را یادآوری همانندی و شباهتی می‌داند که از جهت یا جهاتی میان دو چیز مختلف وجود دارد. (صورخیال در شعر فارسی، ص۵۳) هنگامی که چیزی به عنوان مشبه توجه شاعر را به خود جلب می‌کند، صورت‌ها و معناهای گوناگونی که از هر نظر با آن شباهت دارند، به ذهن او هجوم می‌آورند، آنگاه ذوق و قریحه‌ی شاعر با توجه به تجربیات و درونیاتش به انتخاب یکی از آنها دست می‌زند. زیبایی و لذت تشبیه در گیرودار درگیری‌هایی است که بین ذهن و این وجوه همانندی که مبتنی بر خیال‌اند، ایجاد می‌شود. «تشبیه از امور طبیعی هر قوم و ملّتی است. ریشه‌ی تشبیه را از قیاس اصولی و تمثیل منطقی جستجو باید کرد. همانطور که مقایسه و سنجش امور، طبیعی بشر است، تشبیه نیز طبیعی بشر است.» (معانی و بیان، همایی، ص۱۳۸) شاعران با تشبیه جهان را زیباتر از آنچه هست نشان می‌دهند و مخاطب را در کشف روابط پنهان میان اشیا یاری می‌کنند. در اینجا باید این نکته را یادآور شد که ملاک‌ها و معیارهای زیبایی تشبیه در شعر گذشته در مقایسه با شعر اکنون دست‌خوش تغییراتی شده است. شفیعی کدکنی معتقد است به «لذتی که مردم از انواع تشبیه می‌برند بی‌گمان لذتی مساوی نیست، بسیاری از تشبیهات که برای یک تن ممکن است لذت‌بخش باشد برای دیگری ممکن است سطحی و بی‌ارزش و غیرهنری جلوه کند و این خصوصیت را در طول تکامل ذوقی و پختگی درک زیبایی، هرکس می‌تواند در وجود خود به تجربه دریابد و همچنین در ادوار مختلف تاریخ ادبیات یک قوم این خصوصیت کاملاً محسوس است که چگونه ذوق‌ها و پسندها در طول زمان دگرگون شده، و ذهن از تداعی چیزهایی که جهات مشترک بسیار دارند، به تداعی چیزهایی که جهات مشترک کمتری دارند روی می‌آورند. همچنین از اشیاء مادی به اشیاء انتزاعی میل می‌کنند.» (همان، ص۵۷)

 

 
 
 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت