1. ۲٫ ۲٫ به‌سامانی نظام حکومتی وارسته از خودکامگی

حکومتی که از خودکامگی و استبداد دور است، باید در دستگاه حکومتی‌اش اصول، قواعد و روش‌هایی را به‌کار بندد تا این نظام دچار استبداد و خودرأیی نشود.

 

  1. ۴٫ ۲٫ ۲٫ دقّت در گزینش کارکنان

امیر جسم و جان، حضرت علی (×) در نامۀ ۵۳ به کارگزار امین و پارسای خود، مالک اشتر فرمان می‌دهد که کارگزارانی را برای خود گزینش و انتخاب کند که چاپلوس و ثناگو نباشند، حق را با زبان صراحت و صداقت بیان کنند، و در برابر بی‌قانونی‌ها ایستادگی کنند. توصیۀ ایشان به مالک این است:
«ثُمَّ لْیَکُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَکَ أَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ لَکَ وَ أَقَلَّهُمْ مُسَاعَدَهً فِیمَا یَکُونُ مِنْکَ مِمَّا کَرِهَ اللَّهُ لِاوّلیَائِهِ وَاقِعاً ذَلکَِ مِنْ هَوَاکَ حَیْثُ وَقَعَ وَ الْصَقْ بِأَهْلِ الْوَرَعِ وَ الصِّدْقِ ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلَّا یُطْرُوکَ وَ لَا یَبْجَحُوکَ بِبَاطِلٍ لَمْ تَفْعَلْهُ فَإِنَّ کَثْرَهَ الْإِطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ وَ تُدْنِی مِنَ الْعِزَّه.»[۱۲۱]
و نیز باید از وزرایت برگزیده‏ترینشان نزد تو وزیرى باشد که سخن تلخ حق را به تو بیشتر بگوید، و نسبت به‌ آن‌چه‌ که خداوند براى اولیائش خوش ندارد کمتر تو را یارى دهد، گرچه این برنامه بر علیه میل تو به هرجا که خواهد برسد. به اهل پاکدامنى و صدق بپیوند، و آنان‌را آن‌چنان تعلیم ده که تو را زیاد تعریف نکنند، و بیهوده به کارى که انجام نداده‏اى تو را شاد ننمایند، که تمجید فراوان ایجاد کبر و نخوت کند، و به گردن‌کشى نزدیک نماید.
چاپلوسی و ستایش‌گری کارمندان از زمامدار و حاکم موجب می‌گردد خوی استکباری در وی پدیدار شود و روحیۀ استکباری در زمامدار شکل گیرد و او را گرفتار آسیب‌های استبداد کند. امام در سرتاسر دوران زعامت و رهبری خویش، تلاش‌های فراوانی برای زدودن این ناپاکی از دامن سیاست کردند، و این‌ها نمونه‌هایی از این تلاش‌های ایشان بود.

 

  1. ۴٫ ۲٫ ۲٫ انتقادپذیری

در یک جامعۀ متمدّن و جامعه‌ای که مردم و دولتمردان آن، خواهان پیشرفت و تعالی هستند، روحیۀ انتقادگری و انتقادپذیری موجود است. این روحیه در صورتی در حاکمان بروز می‌کند که روحیۀ استکباری تجلّی نکند. به هر میزان که انسان از خوی استکباری فاصله بگیرد، انتقادپذیرتر می‌شود. «امام نظارت مردمان بر زمامداران و نحوه ادارۀ امور، و انتقاد و اعتراض آنان به زمامداران و راه و رسمشان را صحه گذشته است، زیرا زمامداری به دور از نظارت مردمی و خالی از انتقاد و اعتراض، عرصه‌ای خواهد بود که در آن هر انحراف و ستمی ریشه می‌زند، رشد می‌کند و تباهی می‌آفریند. بی‌گمان هرچه نظارت‌های مردمی و فضای انتقاد و اعتراض بازتر و به‌سامان‌تر باشد، امکان اصلاح امور (به‌موقع و با کم‌ترین هزینه) بیشتر می‌شود.»[۱۲۲] از همین‌روست که حضرت علی (×) خطاب به مردم چنین فرموده‌اند:
«فَلَا تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَهٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَهٍ بِعَدْل ٍ فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِکَ مِنْ فِعْلِی‏‏ إِلَّا أَنْ یَکْفِیَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِی مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی‏.»[۱۲۳]
از گفتار به حق، یا رأی زدنی به دادگری باز نایستید، که من در نظر خود نه بالاتر از آنم که خطا کنم، و نه در کارم از ا

 

دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir

شتباه ایمنم. مگر اینکه خداوند مرا از نفسم کفایت کند نفسى که خداوند از من به آن مالک‏تر است.
حکومتی که خودکامه نباشد، انتقادپذیر است و انتقاد از خود را برمی‌تابد و آن‌‌را عاملی برای پیشرفت خود می‌داند؛ زیرا می‌داند که در پرتو انتقاد سازنده است که می‌تواند مشکلاتش را بشناسد و برای حلّ آن‌ها چاره‌اندیشی نماید، امّا اگر حکومت خودکامه و مستبدّ باشد، تاب و تحمّل انتقاد را ندارد و هر منتقد و معترضی را سرکوب می‌کند و اجازۀ انتقاد به سیاست‌ها را به احدی نمی‌دهد.

 

  1. ۲٫ ۲٫ حاکمیّت فرهنگ عقلانیت و دوراندیشی

حکومت به دور از خودکامه، حکومتی است که فرهنگ عقلانیت، دوراندیشی، خردورزی و تدبیر در آن حاکم است. حکومت اگر با خرد جمعی پیش برود، دستاوردهای بزرگی را رقم خواهد زد. «اندیشه‌ورزی از چند جهت در ردیف ابزار مدیریّت است، چون صدور فرمان‌ها و دستورها از ارکان مدیریّت می‌باشد و فرمان نیز نتیجۀ نقش اندیشه‌ورزی در آدمی در رابطۀ با مشکل و حلّ آن است. لذا مدیریّت هم به برنامه نیاز دارد و برنامه هم به اندیشیدن در باب اهداف و نیازها و سنجش آن‌ها با یکدیگر.»[۱۲۴]

 

  1. ۵٫ ۲٫ ۲٫ تعقّل
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت