شیخ مفید در پایان این ماجرا می نویسد: خبر پیش گویی شهادت کمیل روایتی است که راویان عامه از راستگویان خود نقل کرده اند و شیعیان نیز در نقل با آنها شریکند، که مضمون آن از معجزات امام علی علیه السلام و جزو براهین و بینات دانش های غیبی آن امام همام است[۷۲].
منزلت علمی و معنوی کمیل در نظر حضرت امیر علیه السلام
با دقت در سیره تربیتی اهل بیت علیهم السلام ، آشکار می گردد که این بزرگواران در تربیت انسان ها استعداد و ظرفیت افراد را رعایت می کردند و همه را با یک روش و با یک نوع برخورد تربیت نمی کردند بلکه کلمات و جملات آنان سطوح مختلفی داشت. از این رو، بعضی فقط شاگرد مباحث فقهی اهل بیت بودند و در این سطح از این بزرگواران، بهره می بردند، برخی در مباحث کلامی استعداد داشتند، بعضی در آداب و سنن، عده ای هم در مسائل اخلاقی از این دریای بیکران بهره می بردند. اهل بیتعلیهم السلام با هرکدام از یارانشان، در حد و اندازه خودشان -علی قدر عقولهم- مراوده داشتند، اما بعضی که از استعداد کاملی برخوردار بودند، شاگرد خصوصی این بزرگواران می شدند و اسرار معرفتی و توحیدی و ولایی بزرگی را که به افراد دیگر نمی فرمودند و حتی از آنان مخفی می کردند، برای این دسته از شاگردان خود بیان و با قلم تکوین خود در جان آنان می نوشتند.
برنامه و روشی خاص برای زندگی ایشان ترتیب می دادند که با عموم مؤمنان متفاوت بود. جناب کمیل بن زیاد نخعی قدس سره در همین شمار بود؛ شخصیتی که به شدت مورد توجه امیرمؤمنان علی علیه السلام بود و از شواهد زیادی می توان دریافت که در زمره بهترین شاگردان مکتب معرفتی آن حضرت جای داشت. عنایات و برخوردهایی که آن حضرت در مورد این شاگرد تشنه معرفت نشان می دادند، در مورد کمتر کسی نقل شده است که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:

 

  1. جناب کمیل نقل می کند که بعد از نماز مغرب و عشاء حضرت دست مرا گرفت و همین طور که دست من در دست ایشان بود، با هم قدم زنان تا بیرون شهر رفتیم و وارد بیابان شدیم و در حالی که هنوز دست من در دست ایشان بود، بعضی از اسرار و معارف الهی را به من تعلیم دادند[۷۳].

از نوع برخورد حضرت معلوم می شود که آن حضرت می خواسته اسرار بلند و معارف متعالی را در اختیار کمیل بگذارد؛ چرا که او را در دل شب به بیرون شهر می برد و در سایه آرامش و سکوت شب، جان او را از نغمه ملکوتی لبریز می کند.

 

    1. آن حضرت، کمیل را همراه خود به قبرستان می بردند و او را موعظه می فرمودند و با اهل قبور صحبت می کردند.

 

    1. در نقلی دیگر آمده که کمیل می فرماید: حضرت مرا سوار بر مرکب خود کرد؛ در حالی که من پشت سر حضرت نشسته بودم و حضرت مرا به بیرون شهر بردند و معارفی را به من تعلیم دادند.

 

  1. چنان که اشاره شد امیرمؤمنان در قضیه ای به کاتب خود می فرمایند که ده نفر از افراد مورد وثوق من را خبر کن تا به آنان مطلب مهمی را بگویم و یکی از آن ده نفر، جناب کمیل است.

همه این امور، حکایت از آمادگی و استعداد فوق العاده جناب کمیل و عنایت و اطمینان خاص حضرت به این دلداده خود دارد؛ چنان که حضرت هنگام تعلیم «دعای کمیل» به ایشان می فرمایند: «یا کمیل أوجب لک طول الصحبه لنا أن نجود لک بما سألت؛ ای کمیل، مصاحبت طولانی تو با ما باعث شد که ما درخواست تو را به تو عنایت کنیم»[۷۴].
آری، آن حضرت به سان پیر طریق، کاملاً بر احوال شاگرد خود اشراف داشت و برنامه سالکانه ویژه ای برای شاگرد خود ترسیم می فرمودند. جناب کمیل قدس سره نقل می کند که امیرمؤمنان علیه السلام به من فرمود:
گوشه گیری اختیار کن. خویش را مشهور مگردان و شخصیت خود را از مردم پنهان بدار. نام خود را بر سر زبان ها مینداز. بیاموز و عمل کن. خاموش باش تا سلامت بمانی. خوبان را شادمان کن؛ گرچه فاجران خشمگین شوند. باکی بر تو نیست که هر گاه احکام دین خویش را آموختی، مردم تو را نشناسند یا تو آنان را نشناسی. هر کس که همواره دل و فکر و اندیشه و زبانش به ذکر خدا مشغول باشد، خدا دلش را از ایمان و رحمت و حکمت و نور لبریز سازد و همانا اندیشه کردن و عبرت گرفتن از دیگران از دل مؤمن سخنان حکمت آمیزی بیرون آورد که هر گاه دانشمندان آن را بشنوند، خشنود می شوند و خردمندان فروتن می گردند و حکیمان در شگفت آیند.»
چنان که گذشت، ائمه علیهم السلام به اندازه سطح فهم و ایمان افراد با آنان سخن می گفتند. در برخی روایات آمده است: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»[۷۵] از پاسخ امیرمؤمنان علیه السلام به سؤالات کمیل و از التفات آن حضرت به او، شأن والای کمیل نمایان می گردد. از این رو، حضرت به شاگرد خود، چگونگی شهادتش را نیز خبر دادند؛ چنان که وقتی جناب کمیل از طرف حجاج تهدید به مرگ شد، ایشان فرمود که مولایم علی فرموده بود که به دست تو کشته خواهم شد.
شناخت کمیل در کلام امیر کلام
از سفارش های مهم اهل بیت علیهم السلام این است که با هر شخصی به اندازه درک و فهم او باید سخن گفت. اگر کسی ظرفیت و مقدمات درک مطلبی را ندارد، باید آن را از او مخفی کرد. این گونه مطالب را «سر» نامیده اند. بعضی در تعریف «سر» گفته اند: «سخنی» است که مستمع تحمل درک آن را ندارد، ح

 

 
 
 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت