جایگاه انرژی در سیاست خارجی ترکمنستان و تأثیرآن در روابط با ایران- قسمت … |
- بازیگران روابط بینالملل، تنها دولتها نیستند. شرکتهای چندملیتی و سازمانها و رژیمهای بینالمللی، بازیگران جدیدی هستند که در کنار دولتها نقش آفرینی میکنند.
- مسائل اساسی جهان، دیگر تنها مسائل نظامی، امنیتی و استراتژیک نیست. بلکه مسائل اقتصادی، زیستمحیطی، اجتماعی و فرهنگی اهمیت بیشتری یافتهاند. این دگرگونی حرکت از سوی سیاست حاد، به سوی سیاست ملایم خوانده میشود. به همین دلیل نیز کاربرد زور و قدرت نظامی، کمتر و همکاریهای اقتصادی، اجتماعی بیشتر میشود.
- قاعده رفتار در عرصه جهانی، از تعارض و مخاصمه به همکاریهای فراملی تغییر کرده است. در شرایط وابستگی متقابل، قاعده بازی دیگر بازی حاصل جمع صفر نیست، بلکه برد و باخت میتواند به طور یکسان برای همه طرفهای بازی باشد. در روابط بینالملل، برد یک بازیگر لزوما به معنی باخت دیگری نیست و بازی جدید میتواند دو یا چند برنده و بازنده داشته باشد.
- سلسله مراتب قدرت که مبتنی بر قدرت نظامی بود، جای خود را به شبکه پیچیدهای از همکاریها میدهد که دیگر سلسله مراتبی نیست.[۴۴]
- تعدد ساختاری نظام بینالملل؛ مثلا ممکن است ساختار از لحاظ نظامی تک قطبی باشد، ولی از لحاظ اقتصادی چند قطبی.[۴۵]
۷-۲ وابستگی یا وابستگی متقابل؟
وابستگی،[۴۶]روابط بین کشورهای درحال توسعه و کشورهای صنعتی غرب را مشخص میکند. یعنی وابستگی، به عنوان حدود نابرابر وابستگی به بازارها و منابع عرضه و توانایی نابرابر دو کشور، برای تأثیرگذاردن، کمک یا صدمه زدن به دیگری تعریف میشود. اعمال و سیاستهای کشورهای در حال توسعه، اثرچندانی بر امور اقتصادی و سیاسی کشورهای صنعتی شده (حتی کشورهای کوچک صنعتی) ندارد. از طرف دیگر، سیاستهای یک کشور صنعتی شده غالبا عواقب مهمی برای یک کشور در حال توسعه دارد و هر گونه تلاشی در جهت تغییر شدید یا محدود کردن روابط برای کشور دوم، بسیار گران ولی برای اولی ارزانتر تمام میشود.[۴۷]
به اعتقاد کوهن و نای، وابستگی متقابل وابستگی دو جانبه است که بین کشورها و یا بازیگران در کشورهای مختلف، وابستگی دو جانبه را به وجود میآورد و اثرات متقابل رفتارها دیده میشود. اما وابستگی، به این معنی است که کشوری تحت سلطه نیروهای خارجی قرار گیرد.[۴۸]
۸-۲ همگرایی یا وابستگی متقابل؟
وابستگی متقابل را بایستی از همگرایی،[۴۹]متمایز کرد. همگرایی را، عدهای چون اینکلز، قدمی فراتر از وابستگی متقابل میدانند. در همگرایی، واحدهای خودمختار که از قبل نقشهای حیاتیتری نسبت به سایر واحدها داشتهاند و این برتری نقش را برای خود حفظ کردهاند. نهادی جمعی ارائه میدهند، که به زیر مجموعهای از نهادها همچون نهادهای اقتصادی یا سیاسی تقسیم شده و به حل یک رشته مشکلات نهادی اصلی کمک میکند. اساسا همگرایی سیاسی جوامع، مستلزم دولتی واحد است که بیشتر از آن چیزی است که در وابستگی متقابل مورد نظر میباشد. دویچ، در این رابطه استدلال میکند که وابستگی متقابل همیشه منجر به همگرایی نمیشود. واژه وابستگی متقابل، بر یک مرحله دو بعدی تکیه دارد. این فرآیند مابین دولتها یا دیگر بازیگران بینالمللی، چندجانبه بودن روابط را نشان میدهد. از دیدگاه او وابستگی متقابل مثبت، از همبستگی حمایت میکند. در حالی که وابستگی متقابل منفی باعث تشدید تضاد میشود و وابستگی متقابل ضعیف نیز اختلافات چندانی ایجاد نمیکند. هاس، همگرایی را به عنوان فرآیندی تعریف میکند، که طی آن رهبران سیاسی جوامع مختلف متقاعد شوند که وفاداری، انتظارات و فعالیتهای سیاسی آنها را به سمت مرکز جدیدی که نهادهایش دارای اختیارات قانونی یا متقاضی اختیارات قانونی ورای اختیارات ملت-کشورها باشد سوق دهد.[۵۰]
۹-۲ مفاهیم بنیادین نظریه وابستگی متقابل
برای روشنتر شدن مفهوم نظریه وابستگی متقابل، لازم است که اشارهی مختصری به مفاهیم بنیادین این نظریه داشته باشیم، که در روشنتر شدن بحث به ما کمک خواهند نمود. مفاهیم بنیادین این نظریه عبارتند از: وابستگی متقابل، قدرت، هزینه، حساسیت، آسیبپذیری.
۱-۹-۲ وابستگی متقابل[۵۱]
ریچارد روزکرانس و دیگران، در تعریف وابستگی متقابل، در جایی آن را نوعی پیوند میدانند. وابستگی متقابل را، میتوان به عنوان پیوند مستقیم و مثبت منافع دولتها در مواردی تعریف کرد که، تغییر در موقعیت یک دولت ،جایگاه سایرین را در همان جهت تغییر میدهد. آنان همچنین وابستگی متقابل را به عنوان یک نظام تعریف میکنند که، میتوان آن را برآیند پیوندهای فوق دانست. “وابستگی متقابل، به مفهوم نظامی است که در آن، معمولا دولتها در نردبان موقعیت بینالمللی (توان اقتصادی، قدرت، رفاه، دسترسی به اطلاعات و یا تکنولوژی) با هم بالا و پایین میروند”. همانگونه که دیده میشود در این تعاریف بر همسویی تحولات و تأثیرات تأکید شده است. کوهن و نای، در تعریف تحلیلی وابستگی متقابل مینویسند: وابستگی، به معنای وضعیتی است که نیروهای خارجی، آن را تعیین میکنند یا تا حد زیادی تحت تأثیر قرار میدهند. وابستگی متقابل در سادهترین مفهوم، وابستگی دوجانبه است. وابستگی متقابل در سیاست جهانی، به وضعیتهایی اشاره دارد که، وجه مشخصه آنها آثار متقابل میان کشورها، یا میان بازیگران در کشورهای مختلف است.[۵۲]
۲-۹-۲ قدرت
در دیدگاه سنتی، قدرت نظامی بر دیگراشکال آن برتری داشت و دولتهایی که بیشترین قدرت نظامی را داشتند بر امور جهان تسلط داشتند، اما منابعی که قابلیت تولید قدرت را داشتند، پیچیدهتر شدهاند. از دید یک ناظر موشکاف، در دوران پس از جنگ، شاهد دگرگونی بنیادین در عناصر قدرت، استفاده و دستیابی به آن هستیم. هانس مورگنتا، نویسنده برجسته واقع گرا در عرصه سیاست بینالملل، به عنوان یک تاریخدان در واکنش به حوادث دهه ۱۹۷۰، به طور قطع آنها را بیسابقه دانست و از ارتباط کارکردی بین نظامیگری و قدرت اقتصادی، سخن گفت و در اختیار داشتن قدرت نظامی، برای کشورهای انحصارگرا یا نیمه انحصارگرا را جهت دستیابی به مواد خام، برای دستیابی به اقتصاد پیشرفته را، ضروری دانست. کوهن ونای، قدرت را توانایی یک بازیگر به واداشتن دیگران به انجام کاری تعریف کردهاند، که در غیر این صورت تمایلی به انجام آن کار ندارد و همچنین قدرت را، توانایی کنترل منابع در مسیر دستیابی به اهداف خود دانسته اند. از دید آنان قدرت را به لحاظ کنترل بر نتایج، میتوان تصور کرد. از دید این دو وابستگی متقابل نامتقارن، میتواند ایجاد قدرت کند و این قدرت میتواند به عنوان کنترل بر منابع و یا نیروی بالقوهای که بر نتایج موثر است عمل کند. زیرا افزایش قدرت، موجب کاهش هزینه خواهد شد و بازیگری که کمتر وابسته است میتواند در رابطه با بازیگر دیگر تغییر ایجاد کند.[۵۳]
بنابراین بین تعریف کوهن و نای، با تعریف مورگنتا از قدرت، تفاوت ماهوی وجود ندارد. بلکه صرفا تحولی در مصداق و ابزار قدرت، به وجود آمده است. تعبیری را که این دو نظریهپرداز در تعریف قدرت به کار میبرند، حاکی از وجود یک رابطه مستقیم علت و معلولی بین وجود قدرت و تمکین دیگر بازیگران است.[۵۴]
۳-۹-۲ هزینه
واژه هزینه، از اساسیترین مفاهیم نظریه وابستگی متقابل است. تبدیل پیوستگی متقابل، به عنوان مفهومی عام در روابط میان جوامع به وابستگی متقابل، از طریق مفهوم هزینهها، توضیح داده می شود. در متون مربوط به وابستگی متقابل، تعریف دقیقی از مفهوم هزینه ارائه نشده است. کوهن و نای، صرفا به مفهوم آثار پرهزینه برای توضیح هزینه اشاره کرده اند و بیشتر سعی کرده اند با ارائه مثالهایی، این مفهوم را به طور عملیاتی تعریف نمایند و یا آن را در مقابل سود قرار دهند. کارل دویچ ،هزینه را در مقابل منفعت قرار میدهد.[۵۵]روابط مبتنی بر وابستگی متقابل، همواره متضمن هزینهاند، به این دلیل که استقلال عمل را محدود میسازد و هیچ تضمینی وجود ندارد که روابط مبتنی بر وابستگی متقابل، به نفع دو طرف بیانجامد.[۵۶]
۴-۹-۲ حساسیت و آسیب پذیری[۵۷]
حساسیت، به درجه حساس بودن دولتها نسبت به حدوث تغییرات در دولت دیگر ارتباط دارد. که یکی از راههای اندازهگیری این بعد بررسی این موضوع است که، آیا دگرگونیها در زمینههای خاص (نرخ بیکاری یا نرخ تورم ) در سایر کشورها به همان سیاق است یا خیر؟
[جمعه 1399-09-21] [ 02:44:00 ق.ظ ]
|