" مقالات و پایان نامه ها | قسمت 4 – 4 " |
“
امروزه ایده تولید علم دینی در جهان اسلام ایده ای کاملاً شناخته شده است. این ایده پس ازپیروزی انقلاب اسلامی ایران و به خصوص در سالهای اخیر در ایران مورد بحث و گفتگوهای بسیار قرار گرفته است. در این مدت تلقی های مختلفی درباره چیستی علم دینی توسط موافقین این ایده مطرح شده است .علم دینی علمی است که مبتنی بر فلسفه علم الهی شکل گیرد، فلسفه علمی که خود مبتنی بر فلسفه مطلق الهی است. (موحد ابطحی ،۱۳۹۱، ص. ۴۲ ).
علم دینی در مفهوم اراده شده از آن، متفاوت است از « علم دین» به شکل ترکیب اضافی و «علم و دین» به شکل ترکیب عطفی؛ بلکه به صورت ترکیب وصفی مورد نظر است. مراد از «علم دین»، دانش های است که عهده دار شناسایی و شناساندن دین هستند که در حوزه اسلامی، دانش هایی چون فقه، حدیث، تفسیر، کلام و مانند آن، هر یک عهده دار معرفی بخشی از محتوای دین اسلام میباشند و علم دین به حساب میآیند. با توجه به اینکه علم دینی در مفهوم تحلیلی و ترکیبی خود دارای تشابه های فراوان با کاربردهای دیگر است، ناگزیر از تبیین مفهوم علم دینی هستیم. (فکری، ۱۳۹۲، ص. ۲۷ ).
اصطلاح علم دینی ناظر بر روابط محتملی است که پژوهشگران میان دین و شاخه هایی از علوم تجربی برقرار میکنند. در این اصطلاح، علم میتواند همان علوم تجربی طبیعی باشد یا علوم تجربی انسانی؛ دین نیز میتواند اسلام باشد یا یهودیت و مسیحیت و جز این ها. (باقری، ۱۳۹۰، پشت جلد ).
از نظر حسین سوزنچی وقتی سخن از معنا علم دینی به میان میآید، اولین مطلب این است که مقصود از علم در تعبیر علم دینی چیست. این سوال ما را وارد عرصه مباحث علم شناسی میکند. شاید بتوان عمده بحث های درباره علم را ذیل دو تلقی از این واژه قرار داد:
۱ . علم به عنوان تک معرفتی که غالباً در قالب یک گزاره قابل بیان شدن است، که اختصاراً به آن علم به عنوان یک گزاره معرفتی می گوییم.
۲ . علم به عنوان یک نظام منسجم معرفتی حاصل از چندین گزاره که از آن به رشته علمی نیز تعبیر می شود. (سوزنچی، ۱۳۸۹، ص. ۱۵ ).
مایکل لیهی و رونالد لورا در مقاله خود با عنوان تلقین های دینی و دریچه اذهان، استدلال میکنند که گزاره های دینی تنها به ارجاعات عمومی غیر مادی یا مسائل و وقایعی که در یک بعد ماورایی از واقعیت وجود دارند اشاره میکند. لیهی و لورا در قسمت اول مقاله خود استدلال میکنند که گفتمان دینی به انواع دیگر گفتمان شباهت دارند به میزان وابستگی آن ها به چیزی که آن ها را ازلیات پیشین، یا گزاره های واقعی مینامند که غیر قابل آزمایش یا غیر قابل ابطال هستند. لیهی و لورا در مقاله خود برای ارائه یک قرائت از منطق گفتمان دینی آن را با احتمال و وابستگی که هم اکنون در ارتباط است تداوم می بخشند. (هاند، ۲۰۰۶، ص. ۸۸ ).
علم دینی در مفهوم ارده شده ازآن، متفاوت است از علم دین به شکل ترکیب اضافی وعلم ودین به شکل ترکیب عطفی؛ بلکه به صورت ترکیب وصفی مورد نظر است. مراد از علم دین دانش هایی است که عهده دار شناسایی و شناساندن دین هستند که در حوزه اسلامی، دانش هایی چون فقه، حدیث، تفسیر، کلام و مانند آن، هریک عهده دار معرفی بخشی از محتوای دین اسلام میباشند و علم دین به حساب میآیند. ترکیب اصطلاحی علم و دین نیز بر مبنای متفاوت دانستن حوزه معرفتی علم و دین و آغاز پرسش از امکان و یا عدم امکان تعامل این دو عرصه شناختی استوار است. در این عرصه، از نسبت های ممکن میان علم ودین سخن به میان آمده و نتایج و لوازم هر یک از نسبت های چهارگانه تطابق، تباین، تعاضد و تعارض مورد بررسی قرار میگیرد. اما علم دینی بر اساس امکان تعاضد و تعامل علم دینی و نفی تعارض و تباین این دو پایه ریزی شده است. (فکری، ۱۳۹۱، ص. ۲۶ ).
جدایی و نزاع علم و دین یا به عبارتی عقل و دین، محصول تصوری ناصواب از نسبت علم و دین و بر این مبنا قرار دارد که عقل – درمعنای وسیع آن، که علم نیز یکی از نمودهای آن است- در مقابل دین است و معرفت بشری، بیگانه و جدای از معرفت دینی است و آنچه را که دین میگوید برون مرزی است، یعنی آن چیزهایی است که علم میگوید، لذا میتوانند یکدیگر را ترد و نفی نماید. از نظر ایشان، کلید حل این نزاع و تقابل موهوم و آشکار کردن نسبت واقعی «عقل و دین» و «علم و دین» در گرو تعیین جایگاه و منزلت عقل در درون هندسه معرفت دینی است. تأکید ایشان بر این که عقل همگام با نقل – کتاب و سنت- تأمین کننده معرفت دینی است و چتر دین بر سر این دو منبع گسترده است، به این نکته می انجامد که معرفت عقلانی و دانش علمی بیرون از قلمرو معرفت دینی نیست و هرگز عقل به عنوان یکی منابع معرفت دینی در مقابل دین قرار نمی گیرد، بلکه عقل در برابر نقل است؛ نه در برابر دین. (واعظی، ۱۳۸۷، ص. ۱۰ ).
از نظر خسرو باقری گاهی تصور می شود که علم دینی علمی است که میخواهد پشتوانه ادعاهای علمی خود را از متون دینی استخراج کند؛ یعنی از نظر محتوایی، زمانی مدعایی پذیرفته شود که در متون دینی آمده باشد و از نظر روشی نیز متد علمی را از دین به دست آورده باشد. علم دینی به این مفهوم بی معنا یا دوری است و هر چه باشد علم دینی نبوده و حداکثر یک امر دینی است زیرا گزاره های علمی داعیه های موردی و ناظر به عالم واقع هستند و با رجوع به عالم خارج و تجربه ورزی می توان صحت محتوای آن ها را دریافت. همچنین اینکه یک روش میتواند ما را در شناختن واقعیت یاری بکند یا خیر؛ باید در جریان به کار گیری روش معلوم شود و صرفاً به صورت نقلی نمی توان درستی یا متدلوژی را اثبات کرد. (باقری، ۱۳۷۹، ص. ۴۲ ).
اما تعبیر دیگری از علم دینی وجود دارد که برخلاف دیدگاه اول، بیانگر یک نوع استقلال بین علم و دین است و در عین حال سعی بر توازن میان این دو دارد. یعنی قول به اینکه اگر علم به روش خاص خود، در حوزه خاص خود، به نتایجی رسیده است، دین هم پیشاپیش آن نتیجه را گفته و بیان کردهاست و این ما هستیم که باید آن نتیجه را در متون دینی پیدا کنیم و آن جمع بندی علمی و دینی را متناظر باهم مطرح کنیم. به این ترتیب، علم دینی گفتاری است «علمی» تا آنجا که از علم برخاسته و «دینی» است تا آنجا که در متون دینی مطرح شده است. (همان، ص. ۴۲ ).
“
[شنبه 1401-09-19] [ 01:29:00 ب.ظ ]
|