پایان نامه با موضوع انعقاد پیمانهای امنیتی و دفاعی میان دولتها – حقوق بین الملل |
در پیمانهای دفاعی و امنیتی را، باید شکل دوم افزایش قدرت ملی کشورها دانست.[۳]
دانشمندان و محققین علوم نظامی همچون توسیدید[۴]، از گذشتههای دور این پرسش را مطرح کردند که چرا دولتها، پیمانهای نظامی تشکیل میدهند؟ توسیدید استدلال نمود که دولتها، بهمنظور بازدارندگی یا خروج شرافتمندانه از یک درگیری، ترس و منافعشان باهم متحد میشوند. امروزه کارشناسان روابط بینالملل و اتحاد سیاسی، مانند تادسویا نوشیدا[۵]، به این نظرند که وجود یک تهدید یا قدرت دشمن، شرط ضروری، برای ایجاد یک پیمان امنیتی است[۶]. کارشناس اتحاد پول شودر[۷]، جلوتر رفته، سه دلیل برای ایجاد پیمانها بیان میدارد: تهدید[۸]، ایجاد توازن در برابر تهدید از طریق پیمان و تعهد، درنهایت برای رسیدن به قدرت برتر، با مدیریت ابزارها، در کشورهای ضعیف، عمدهترین دلایل تشکیل پیمان است. استفان والت، در کتاب اساس اتحاد خود نظر شودر را، انکشاف داده و به پنج اصل محرک پیمان و اتحاد اشاره میکند. ازنظر استفان والت، این پنج اصل عبارتاند از:
تهدید و توازن قوا[۹]،
دولتها در مواجهه با یک تهدید بیرونی، برای ایجاد و حفظ توازن قوا، اقدام به تشکیل پیمان با سایر دولتها برای رفع تهدید خواهند کرد. دولتها و کشورهای که توانایی لازم برای تأمین امنیت خویش در مقابل تهدیدات داخلی یا خارجی را ندارند، بیشتر تلاش دارند تا از طریق پیوستن به اتحادها و پیمانها، توانایی دفاعی خود در مقابل این تهدیدات را افزایش دهند. البته این کشورها در صورت نبود یک اتحاد منطقهای ممکن است چنین خلائی را از طریق قدرتهای بزرگ پر نمایند. پیمانهای امنیتی در شرایطی سازماندهی میشوند که کشورها احساس نمایند که در وضعیت تهدید امنیتی – راهبردی قرارگرفتهاند. در چنین شرایطی آنها ابزار و امکانات خود را باهم پیوند میدهند؛ بنابراین به هر میزان که کشورها احساس تهدید بیشتری نمایند، تلاش مؤثرتری برای سازماندهی پیمانهای دفاعی میکنند[۱۰]. کشورهای باقابلیت و توانمندی لازم، برای توسعه قدرت سیاسی و راهبردی، قادر خواهند بود تا در برابر تهدیدات، مقابله و مقاومت نمایند. شکلگیری پیمان دفاعی را میتوان یکی از نشانههای مقاومت در برابر تهدیدات دانست[۱۱]. در چنین نگرشی، پیمانهای دفاعی متناسب با خطر حمله و یا نوع تهدید شکل میگیرد. در برخی از مواقع پیمانهای دفاعی در قالب نهادها و ابزارهای بازدارنده، برای مقابله با تهدیدهای ناشی از توسعهطلبی سایر کشورها است. زمانی که پیمان دفاعی ایجاد میشود موازنه قدرت منطقهای و بینالمللی نیز با تغییراتی همراه خواهد شد.[۱۲] قدیمیترین و روشنترین تعریفی که از اصل موازنهشده تعریفی است که فنلن[۱۳] در کتاب خود که در قرن هفدهم انتشار یافت آورده است. وی درباره اصل موازنه میگوید: هنگامیکه ملتی قدرت خود را به نحوی افزایش دهد که بقیه ملل جمعاً نتوانند در برابر آن مقاومت کنند، این ملل میتوانند برای جلوگیری از توسعه قدرت آن ملت که بهزودی مقابله با آن ناممکن میشود با یکدیگر متحد شوند.[۱۴]
چارلز برد[۱۵] در مطالعات خود، دربارهای روند موازنه قدرت منطقهای و بینالمللی به ائتلافها و پیمانها دفاعی اشاره داشته، پیمانهای دفاعی را یکی از چهار زاویه[۱۶] متوازیالاضلاع متحرک قدرت میداند[۱۷]. در این حالت آرایشی از قدرت که طی آنیک دولت، امنیت و مجال پیشبرد منافع ملی خود را از رهگذر الحاق قدرت خود به قدرت سایر دولتها دارای منافع مشابه جستجو میکند. این الگو غالباً از طریق معاهدات رسمی بنیان نهاده میشود، لیکن شکلگیری آن بر اساس تفاهم و توافق نیمهرسمی نیز امکانپذیر است[۱۸].
پایان نامه حقوق : ابعاد حقوقی پیمان استراتژیک ۲۰۱۲ و امنیتی ۲۰۱۴ افغانستان و آمریکا
همگرایی و دنبالهروی[۱۹]،
زمانی که کشورها در مقابل یک تهدید بیرونی قرار گیرند، در پی ایجاد پیمان و اتحاد با کشورهای قدرتمند، معمولاً کشوری که فکر میکنند برنده نهایی میدان است، خواهند شد. در این حالت کشورها، با همگرایی قدرت برتر، اقدام به تأمین منافع و دفع تهدیدات علیه خود میکنند. بهطورکلی، زمانی که نظام بینالمللی در شرایط انارشی[۲۰] باشد، کشورها بهناچار برای امنیت ملی خود، به اقداماتی ازجمله، سازماندهی پیمانهای دفاعی مبادرت مینمایند. هر رفتار سیاسی و استراتژیک برای تحقق اهداف خاص انجام میشود. بر این اساس میتوان تأکید داشت که سازماندهی پیمانهای دفاعی و امنیتی نیز در راستایی تحقق اهداف سازمانیافته خاصی انجام میشوند. اهدافی که منافع مستقیم و غیرمستقیم برای کشورها ایجاد میکند یا تأمین مینمایند؛ بنابراین کشورها برای برطرف سازی تهدید و افزایش توان دفاعی خود مبادرت به سازماندهی پیمانهای نظامی و امنیتی مینمایند. بهطورکلی پیمانهای امنیتی و دفاعی باید بتواند از طریق ابزارهایی که به دست میآورند و فرآیندهایی که ایجاد میکنند، آنها را کمک کند تا به بخش قابلتوجهی از قدرت دستیافته تا برای مقابله با تهدیدات مورداستفاده قرار گیرند. دولتها با این هدف به همگرایی و همسویی با قدرتهای بزرگ کشانده میشوند[۲۱].
تلاش دولتها برای دستیابی به آن میزانی از قدرت که شایسته خویش میدانند آنها را به این امر واقف میسازد که برای دستیابی به آن جایگاه معین از قدرت نبایستی به منابع داخلی قدرت بسنده نمود، بلکه با بهرهگیری از پیمانها و اتحاد با دیگر کشورها قدرت خویش را هرچه بیشتر افزایش دهند و این درواقع تنها راه ممکن برای افزایش قدرت دولتها در تاریخ جدید است[۲۲].
ایدئولوژی[۲۳]،
داشتن ایدئولوژی مشابه داخلی، ممکن است باعث ایجاد پیمان میان دو یا چند کشور گردد. ایدئولوژی مشترک اغلب بهعنوان منافع مشترک یا ارزش مشترک مشخص میشود. در جنگ جهانی اول روسها با صربها بر اساس یک اتحاد ایدئولوژیکی همپیمان شدند. آنها ریشههای اسلاوی خود را شریک کردند. اتحادیه عرب نمونه دیگری از پیمان ایدئولوژیک را نشان میدهد. منشور آن در سال ۱۹۴۶ میلادی تمامی دولتهای امضاکننده را متعهد به ترویج فرهنگ، امنیت و رفاه جامعه عرب میسازد. همینطور سازمان ناتو که هدف آن ترویج دمکراسی و آزادی است یک نمونه دیگری از پیمان ایدئولوژیک است[۲۴].
جلب کمکهای بیرونی[۲۵]
یکی از اهداف اعلامشده در انعقاد پیمانهای امنیتی از دید استفان والت دریافت کمکها بیرونی است. هرچند پیمانهای امنیتی و کمکهای دریافتی از آن، در درجه نخست برای مقابله با یک دشمن خارجیشکل میگیرند؛ اما اثر آنها میتواند بهصورت حمایت از رژیم ضعیف در برابر مخالفتهای داخلی و بینالمللی باشند. در این حالت کمکهای نظامی که بر مبنای موافقتنامههای منعقده میان اعضا اعطا میشوند، ممکن است برای فرونشاندن طغیانهای داخلی یا بینالمللی مورداستفاده دریافتکننده قرار گیرند. درعینحال، کمکهای دریافتی درزمینهای آموزش نظامی، بیشتر بهصورت دستورالعملهایی در مورد فنون کنترل آشوب و عملیات ضد شورش است. برخی دولتها به خاطر نیاز به تأمین حمایت خارجی برای کنترل ناآرامیهای داخلی یا فشارهای بینالمللی به پیمانهای امنیتی ملحق شدهاند. این نشان میدهد که پیمانهای دفاعی میتواند کار ویژههای گوناگون داشته باشند. در سالهای جنگ سرد[۲۶] شاهد شکلگیری «رهنامه حاکمیت محدود برژنف» بودیم. در این رهنامه تأکید شده بود که هرگونه گذار از سوسیالیسم[۲۷] با واکنش جمعی کشورهای پیمان ورشو روبهرو خواهد شد. کمکهای اقتصادی آمریکا به کشورهای اروپایی در دههای ۱۹۵۰ بهعنوان اقدام بازدارنده در برابر تهدیدهای اقتصادی – امنیتی احتمالی شوروی محسوب میگردید. روند یادشده نشان میدهد که دولتها پیمانهای نظامی را بهطورمعمول به آن خاطر تشکیل میدهند تا در برابر آنهای که چشمداشتی به منافعشان دارند، یا خطراتی نظامی برای آنها ایجاد میکنند، بهعنوان عامل بازدارنده عمل نمایند؛ بنابراین تحقق بازدارندگی کم شدت از راه پیمانهای دفاعی حاصل میشوند.[۲۸]
فراهم شدن زمینه تأمین فناوری تجهیزات و تسلیحات دفاعی، افزایش سطح بازدارندگی از دیگر مزایای برقراری این روابط است. یارگیری حداکثر به نفع خود در مقابل دشمن، زمینهسازی برای تنظیم موافقتنامهها و پیمانهای همکاری نظامی – دفاعی است.
نفوذ سیاسی،[۲۹]
پژوهشگران روابط بینالملل معتقدند که درکل چهار نوع راهبرد در سیاست خارجی دولتها قابلتمایز است که عبارتاند از: راهبرد بیطرفی[۳۰]، انزواطلبی[۳۱]، عدم تعهد[۳۲] و راهبرد اتحاد و ائتلاف[۳۳] که به معنایی پذیرش اصل تعهد نسبت به سایر کشورها، در سیاست خارجی یک دولت است. این تعهد میتواند در ابعاد سیاسی، نظامی و امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و سایر موارد ازایندست باشد. هدف، منافع یا تهدیدات مشترک، زمینهساز عمده اتخاذ این راهبرد میباشند[۳۴]. یکی از دلایل تشکیل پیمانها و اتحادها ایجاد نفوذ سیاسی است. انعقاد پیمانهای نظامی توسط بازیگرانی انجام میشود که دارای ویژگی کنشگری باشند. بهعبارتدیگر واحدهای که در شرایط انفعال قرار دارند یا فاقد ابزار و قابلیت مؤثر برای نقشآفرینی منطقهای و یا دفاع از خود باشند، قادر نخواهند بود تا شرایطی شکلگیری و سازماندهی پیمانهای دفاعی را به وجود آورند. این امر به مفهوم آن است که دولتی قادر خواهد بود تا به انجام عمل تعیینکننده مبادرت نماید که از توانمندی لازم برای تأثیرگذاری بر محیط امنیتی خود برخوردار و از سوی دیگر دارای انگیزشهای ایدئولوژیکی، ژئوپلیتیکی یا استراتژیکی برای کنترل محیط امنیتی خود باشد. چگونگی انعقاد پیمانهای دفاعی را میتوان بهعنوان بخشی از واقعیت امنیت ملی واحدهای سیاسی دانست. کشورهایی که از قدرت مازاد مؤثر، یا نقش منطقهای تأثیرگذار برخوردارند، طبعاً قابلیت و آمادگی بیشتری برای سازماندهی پیمانهای دفاعی خواهند داشت[۳۵]. این پنج اصل اساس ایجاد پیمانها را، از دید استفان والت تشکیل میدهند[۳۶].
تاریخ مملو از انواع پیمانهایی است که بر اساس منطق توازن قوا یا ایجاد تعادل، همگرایی، اشتراکات ایدئولوژیکی، دریافت کمکها بیرونی، یا غرض ارتقای نفوذ سیاسی شکلگرفته است. رم و مسینا برای جلوگیری از حمله کورتاژها، در جنگ کورتاژی در سال ۲۴۱ قبل از میلاد همپیمان شدند. عثمانی، روسیه و پرس برای بررسی و نظارت قدرت فرانسه که از پایان قرن هجده، در دوران ناپلئون شروعشده بود، پیمان اتحاد منعقد کردند. در جریان جنگ جهانی دوم نیز کشورهای، اتحاد جماهیر شوروی، بریتانیا و آمریکا در مقابل دول محور، آلمان، ایتالیا و ژاپن متحد شدند. در همه این موارد یکی از مبانی فوق یا همه آنها باهم وجود داشته است. بهعنوانمثال سازمان ناتو در سال ۱۹۴۸ بر اساس نظریه توازن قوا در برابر تهدیدات اتحاد جماهیر شوروی، بهویژه بعد از محاصره برلین تشکیل شد. ناتو در عین اینکه در برابر تهدید شوروی ایجادشده، دارای اهداف ایدئولوژیکی، همگرایی، دریافت کمک خارجی، ارتقای نفوذ سیاسی است[۳۷]. بهطورکلی علت عمدهای متعهد شدن واحدهای سیاسی به یکدیگر در قالب معاهدات و پیمانهای نظامی، تهدید، ایجاد بازدارندگی، افزایش نفوذ دیپلماتیک، حفظ امنیت و تحقق اهداف و منافع ملی از طریق بلند بردن تواناییهای اقتصادی- نظامی است. معمولاً هدف اصلی دولتها که به پیمانها و اتحادهای رسمی میپیوندند، کسب منافعی بیشتراست. منافع که کسب آنها قبل از پیوستن به پیمانها بهسادگی امکانپذیر نمیباشند[۳۸]. تصورات مشترک از تهدید، جستارهای رایج درباره ناامنی، احتمالاً متداولترین منشأ تشکیل پیمانهای نظامیاند. همانطور که «توسیدید»
[چهارشنبه 1398-12-07] [ 08:03:00 ب.ظ ]
|