پایان نامه درباره سن ازدواج در فقه |
سالگی را سن بلوغ قرار دادهاند و سند این احادیث نیز صحیح میباشند. ۲ در مورد این احادیث نیز ما نمیتوانیم اینگونه اظهار کنیم که چون مثلاً در روایات این چنین آمده است و آن روایات نیز این سن را برای ازدواج تعیین کرده است ما نیز باید مطیع و منقاد باشیم چه میتوان اینگونه گفت که اسلام را به هیچ وجه نمیتوان محدود به زمان و مکان خاصی نمود و یک سنی را برای بلوغ افراد در قوانین خود تعیین نمود و اینگونه عنوان داریم که این سنی که تعیین شد سن بلوغ است و لاغیر. به نظر میرسد در اکثر موارد آنچه که نیاز به آوردن و تشریع مسائل جدید میباشد اسلام این موارد را به درستی تعیین کرده است ولی در خیلی موارد نیز که زندگی عادی مردم منافاتی با تعالیم اسلامی نداشت همین رویه جاری در زندگی مردم را تایید نمود و از این موارد موضوعاتی را رد نمود که رسوم اشتباه و نادرستی بوده است و این روایاتی هم که در این مورد از ائمه (ع) ذکر شده است در تایید آن رویه عرفی بوده است و در ثانی اسلام با علم و دست آوردهای آن مخالفتی ندارد که اگر پیشرفت علمی چیزی را به اثبات رساند موجب نفی مورد گردد چون آن موقع این سن را عرف علم آن زمان تایید کرده بود در حال حاضر مثلاً این سن را تایید نمیکند فقهای ما هیچ تاکیدی بر این امر ندارند که بخواهند به همان سن باقی بمانند و بگویند همان نکته صحیح میباشد چون مخالفتی با علم و فنآوری روز در دین اسلام وجود ندارد. برخی معتقدند که ازدواج در سن صغر باعث میشود که افرادی که از این نوع ازدواجها متولد میشوند با اشکالاتی از نظر ژنتیکی روبرو شوند حال اگر ما حتی این را یک فرضیه بدانیم و حتی منکر این هم شویم نمیتوان ازدواج را یک امر ساده در نظر بگیریم چه صحبت از تشکیل یک اجتماع میباشد که ما بخواهیم به کودکان ۹ ساله اجازه دهیم در این امر خطیر و مهم شرکت کنند. امری که عرف جامعه ما نیز آن را قبول ندارد. بنظر میرسد بدین منظور بهتر آنست که فقها و حقوق دانان ما بدین امر نظری تازه با توجه به عرف جامعه و همچنین روایاتی که در این زمینه هست به عرف مجال عرضه بدهند تا عرف این امر را تعیین کند. آنچه با توجه به جامعه خودمان می توانیم بگوئیم این است که حداقل افرادی که در سن طفولیت به سر می برند میتوان گفت بسیار نادر است که مورد خواستگاری واقع گردند یا میتوان گفت: کمتر پدری حاضر است دختر خود را در این سن به ازدواج دهند و راهی خانه بخت کنند از این گذشته کمتر کسی به این فکر افتاده است که ما تمام این موارد را در فقه خود بپذیریم و این امر را نیز همچنین که دختر با رسیدن به سن بلوغ میتواند با گرفتن فقط یک اذن از والدین ازدواج نماید. شاید یکی از مهمترین مواردی که لاینحل باقی میماند این مسئله است که دختر در سن ۹ سالگی قرار دارد ولی اولیاء قهری وی در قید حیات نباشند آیا این درست است که وی کلیه امور خودش را به طور مستقل انجام دهد؟ آنچه با توجه به اجتماع خودمان قابل بررسی میباشد این است که این جامعه، جامعهای نیست که کودکان ۹ ساله بتوانند این همه مسائل را خود انجام دهند یا مسئولیت این امور را بر عهده بگیرند.
بند ب) آیا اولیاء نکاح بر بالغه رشیده باکره ولایت دارند
۱) نظریه استقلال ولی
آیا با رسیدن دختر به سن بلوغ، همچنان وی به عنوان مولی علیه باقی میماند و تحت ولایت ولی میباشد یا خیر و آیا از نظر ازدواج ارادهای از خود دارد؟ اگر بخواهیم یک نظر کلی بدهیم این است که ما عدم مداخله افراد در امور خود را ناشی از غیر عقلایی بودن تصرفات اینها میدانیم و بعد از اینکه در نظر عرف تشخیص داده شد که وی میتواند امور خود را به درستی انجام دهد به وی اختیار داده شود تا امور خود را به طور مستقل به انجام رساند و در این راه دیگر نیازی به سرپرستی هیچ کس ندارد و در این ارتباط کسی هم نمیتواند وی را از داخله در امور شخصی خود منع کند مگر با مجوز قانونی. اما در مورد نکاح دختر حرف و حدیث بسیار است و بدین راحتی از این مسئله عبور نمیکنند. و از همان ابتدا این امر با اختلاف نظرهای فقهای اسلامی و حقوق دانان روبرو بوده است و این نگرش ریشه در عرف و فقه و احادیثی دارد که در این زمینه وجود داشته است و به همین علت است که نظریاتی بسیار متفاوت در این رابطه مطرح گردیده است که خود موید این اختلافات باشد.
عدهای از فقها دلیل اینکه اولیاء بر فرزندان دختر خود ولایت دارند را اینگونه مطرح میکنند که در این رابطه دو امر دخالت دارد یکی صغر و دیگری باکره بودن میباشد. نظر این دسته از فقها بر این قرار گرفته است که هر چند دختر به سن بلوغ هم برسد همچنان تحت ولایت ولی قرار دارند و از این وضعیت خارج نمیگردد. به نظر این عده از علما هر چند دختر به سن بلوغ برسد خود نمیتواند طرف نکاح قرار بگیرد و حتی تا اینجا پیش رفتهاند که برخی از فقهای عظام بر این نظر بوده اند که پدر و جد پدری میتوانند اجبار بر نکاح کنند و مستحب است برای آنها که در این مورد از دختر خود اذن بگیرند.[۱] از این کلام آنچه که میتوان فهمید آنست که فقهای قدیم بر این باور بودهاند که دختر این اختیار را ندارد که حتی بتواند در امر ازدواج خود اظهار نظر کند و همه کار را بر عهده اولیاء قهری گذاردهاند که شاید با واقعیت آن روزگاران این نظر موافقت داشته است و البته این افراد برای بیان نظریات خود دلایلی از قرآن و سنت ذکر میکنند که آن را بررسی مینماییم.
۱-۱) بررسی ادله موجود در فقه شیعه
افرادی که اعتقاد به استقلال ولی در ازدواج دختر بالغه رشیده خود دارند برای توجیه نظریات خود به احادیث و روایاتی از ادمه معصومین (ع) استناد جستهاند که برای نمونه برخی از این احادیث را ذکر خواهیم کرد. صحیحه عبدا… بن صلت از اباحسن (ع) آمده است: سوال کردم از دختر صغیری که پدرش وی را ازدواج داده بود، آیا اگر بالغ شد خیار دارد؟ فرمودند: نه، با وجود پدرش وی اختیاری ندارد، سوال کردم از بکر اگر بالغ شد، آیا با وجود پدرش اختیاری دارد؟ فرمودند: نه، با وجود پدری اختیار ندارد اگر ثیبه نباشد[۲]. نکاتی که از این حدیث میتوان دریافت اینست که اولاً: دختری که پدرش وی را، در سن صغر ازدواج میدهد به سن بلوغ برسد اختیار نقض عقد سابق را ندارد و ثانیاً: دختر باکره رشیده همچنین مانند دختر صغیر نمیتواند مستقلاً ازدواج کند. آنچه که از این حدیث میتوان برای ازدواج دخترهای بالغ در نظر گرفت آنست که پدر و جد پدری فعال ما یشاء میباشند و دختر هیچ اختیاری را حداقل در این امر ندارد. ثالثاً: این حدیث راجع به ازدواج ثیبه نیز دارای نکتهای میباشد که این امر را قانون مدنی ما هم پذیرفته است با توجه به حدیث فوق الذکر ثیبه خود مستقلاً میتواند امور خود را اداره کند، پس با توجه به این حدیث ثیبه میتواند با اراده خود با هر فردی که بخواهد ازدواج کند. همین روایت را در صحیحه حلبی از امام صادق(ع) نقل میکند: سوال کردم از بکر بالغی که به سن نساء رسیده است، آیا با وجود پدری اختیاری دارد؟ فرمودند: با وجود پدر اختیار ندارد در صورتی که ثیبه باشد.[۳] حال ما باید این را بررسی کنیم که آیا دختر هیچ گونه حقی در انتخاب همسر ندارد؟ صحیحه حلبی از امام صادق (ع) نقل میکند: در مورد دختری که پدرش وی را ازدواج داده، بدون اینکه راضی باشد، فرمودند: با وجود پدر وی اختیاری ندارد، اگر او را ازدواج دادند نکاح صحیح است هر چند که وی از این امر کراهت داشته باشد. [۴]در این مورد برخی چنین اظهار نظر کردهاند که: اولاً سیاق خبر و قرائن کلام این چنین فهمیده میشود که همانا قول سائل که گفته دختر راضی از این نباشد و فرمایش امام صادق (ع) که فرمودهاند اگر چه کراهت داشته باشد ظاهر در بلوغ این جاریه میباشد در هنگام تزویج، چون در غیر این صورت رضا اعتباری ندارد جز در مورد بالغ و همچنین در موقع کراهت داشتن هم همین استدلال کارساز میباشد و میتوانیم عدم رضا و کراهت را به بعد از بلوغ حمل کنیم. و وقوع عقد را قبل از بلوغ بدانیم چه صدر این خبر میگوید: بغیر رضی… الی آخر این را میرساند که از ابتدا این دختری که در حدیث مورد سوال قرار گرفته است کبیر و بالغ میباشد.[۵] در این مورد صحیحهای نیز زراره نقل شده است که گفت شنیدم از امام صادق (ع) که فرمودند: به جز پدر کسی نمیتواند نکاح را از بین ببرد.[۶] در اینجا آنچه به نظر میرسد تنها نقض نکاح میباشد و در مورد استقلال یا عدم استقلال ولی در مورد نکاح بحث نکرده است. تفسیر دیگری که میتوان از این روایت داشت آنست که اگر بخواهیم بدرستی دقت نمائیم کسی میتواند کار یا عمل حقوقی را از بین ببرد که خود وی آن را بوجود آورده باشد و چون ولی عقد نکاح را واقع میکند خود وی هم اختیار بر هم زدن آن را دارد پس اگر بدقت نگاه کنیم این روایت نیز میتواند صحهای بر این نظر باشد. همچنین روایتی دیگر در این زمینه نقل شده از این یعفور از ابی عبدالله (امام صادق) (ع): لاتزوج ذوات الاباء من الابکار الاباذن آبائهن این حدیث بدان معنی میباشد که دختران دوشیزه و بکری که دارای پدر میباشند نمیتواند بدون اجازه آنان ازدواج کنند. همانطور که میبینیم این روایت دلالت بر منع نکاح مستقل دختر و فساد نکاح بدون اذن ولی دارد؛ برخی چنان برداشت کردهاند که دختر به طور انفرادی نمیتواند ازدواج کند. بنظر میرسد این روایت در تقویت این نظریه نمیتواند کارآیی چندانی داشته باشد و حداکثر چیزی که از این روایت مستفاد میگردد این است که دختر به طور مستقل نمیتواند عقد نکاح واقع سازد. روایت چیزی را در مورد استقلال تام ولی به ما نمیرساند از طرفی دیگر نافی اختیار دختر و مداخله در امور خودش نمیباشد. احادیثی دیگر نیز در این رابطه وجود دارد که موید استقلال ولی در نکاح میباشد و پدر را ولی دختر بالغ در رابطه ازدواج قرار داده است و حد این ولایت نیز تا بدان جاست که دختر باکره باشد. برخی دیگر افرادی که در راه توجیه این امر بر آمدهاند بر این باور میباشند که آنچه باعث میگردد دختر نتواند در امور غیر مالی بخصوص نکاح خود مستقل عمل کند این میباشد که چون دختر زود فریب میخورد از این روست که دین اسلام این را قرار داده است که از بزرگان خود، مشورت بخواهد تا در این رابطه به بیراهه نرود که البته بنظر میرسد این توجیه عرفی عمل باشد و گر نه آنچه که فقها بعنوان دلیل به آن استناد کردهاند احادیثی بوده که در این ارتباط ذکر آنها گذشت البته باید توجه داشت که فقها نیز در هر جامعهای که باشند بالاخره عرف آن جامعه تاثیر خودش را بر احکام صادره از سوی اینها میگذارد و تاثیر این امر را هیچ کس نمیتواند انکار کند. اینها توجیهات خود را دارند و مثلاً در جایی مینویسند که: دختران بیتجربه و با عاطفهای که سرتاسر دارای عطوفت پاک و احساسات مخلصانه میباشد و نیرنگها و نقشههای مردان هوس باز را هنوز نشناختهاند و گرفتار دام آنان نشدهاند هرگز نمیتوانند از فریب چنین انسانهایی در امان بوده باشند و در اثر محبتها و عشقهای کاذب آنان بلافاصله منفعل گردیده و سعادت واقعی و مصالح خویشتن را بر باد میدهند. ۱ این نظریه هر چند تا حدودی صحیح میباشد ولی این امر دلیل آن نمیگردد که دختر نتواند امور خود را بدرستی اداره نماید و مردم بخصوص افرادی که میخواهند در امور مهم زندگی خود تصمیمگیری نمایند کمتر عاطفه را در نظر میگیرند و بیشتر عقلایی تصمیم میگیرند هر چند که عاطفه و محبت را نیز فراموش نمیکنند که خود نقش بسیاری در تشکیل خانواده دارد و این که ما دخترها را متهم بدین امر کنیم نمیتواند صحیح باشد.
۱- شهیدی، مهدی،حقوق مدنی ارث، نشر سمت، ، ص۷۰.
۱- آیت الهی، زهرا، مقاله سن ازدواج دختران، مجله کاوشی نو در فقه، نشر دفتر تبلیغات اسلامی قم، شماره ۱۷-۱۸، ص۲۶۶.
۲- همان منبع، ص۲۴۷.
[۱] طوسی، ابی جعفر محمد بن الحسن بن العلی، الخلاف، دارالکتب الاسلامیه ، ج۴، ص۲۵۵. به نقل از پایان نامه فوق ص ۲۰۰
[۲] کلینی، ابن جعفر محمدبن یعقوب، الفروع من الکافی، دارالکتب الاسلامیه، الجزء الخامس، حدیث ۶، ص۳۹۴. به نقل از پایان نامه فوق ص ۱۵۰
[۳] حر العاملی، محمدبن الحسن، وسائل الشیعه، دارالحیاء التراث العربی بیروت، الجزء الرابع العشر، الطبعه الرابع، باب ۳، حدیث ۱۱، ص۲۰۳. به نقل از پایان نامه فوق ص ۱۸۳
[۴] همان منبع، ص۲۱۵.
[۵] بحرانی، شیخ یوسف، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج۲۳، ص۱۹۵. به نقل از پایان نامه فوق ص ۱۷۳
[۶] همان منبع، ص۲۰۵.
۱- بابازاده، علی اکبر، مسائل ازدواج و حقوق خانواده، نشر دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، ص۳۸.
لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :
پایان نامه بررسی منابع و ادله فقهی افزایش مهریه بعد از عقد نکاح
پایان نامه فسخ نکاح در حقوق مدنی ایران و مذاهب خمسه
پایان نامه بررسی شرط خلاف کتاب و سنت در ضمن عقد نکاح
پایان نامه کیفیت ابراز قصد انشاء معتبر در عقد نکاح
[چهارشنبه 1398-12-07] [ 01:13:00 ب.ظ ]
|