کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



  فیدهای XML

 



    1. حمله کمیل به شهر «قرقیسا» که حداکثر تصمیم یا اراده حمله به هیت را داشته‌اند نه بیشتر. این امر که از آن در معادلات نظامی به پیشدستی در جنگ یاد می‌شود از نظر مکتب اهل بیت قابل قبول نیست و در کارنامه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلمو امام علی علیه السلامنمی‌توان موردی شبیه به این را نشان داد. چرا که تمام درگیری‌های پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با مشرکان و قبایل جزیرۀ العرب بعد از تحرّکات و اقدامات دشمنان بوده است نه قبل از آن.

 

  1. ممکن است برخورد شدید امام و نامه تند توبیخی آن حضرت به این خاطر بوده که سربازان تحت امر کمیل بخاطر حمله به «قرقیسا» و غارت شهر موجب تحریک بیشتر سپاه معاویه و در نتیجه غارت شهر «هیت» شده باشند. چنانکه ممکن است بخاطر عدم پیش‌بینی درست وضعیت و موقعیت نیروهای معاویه نیز باشد. و همینطور ممکن است بخاطر عدم هماهنگی با امام علیه السلامو در نتیجه تسلیم و مقهور نقشه و سیاست‌ها و حیله‌گری‌های معاویه شدن، بوده است. و الّا در کارنامه مجاهدت و دفاع کمیل از آستان ولایت و امامت نقطه عطف‌های فراوان و پرتوهای درخشانی وجود دارد. از جمله این که:

«شیب بن عامر ازدی» کارگزار امام در «نصیبین» نامه‌ای به کمیل نوشت مبنی بر اینکه «عبدالرحمان بن غیاث» از طرف معاویه برای غارت سرزمین تحت فرمان امیر المؤمنین، به طرف ما می‌آید، نمی‌دانم قصد هیت دارد یا نصیبین. کمیل تصمیم گرفت جلوی مهاجمان را بگیرد، او ۶۰۰ نفر پیاده نظام، برای حفاظت از شهر گمارد و همراه ۴۰۰ سواره نظام به جنگ مهاجمان رفت. دو لشکر در منطقه‌ای به نام «کَفَرتوثا» به یکدیگر برخورد نمودند و جنگ در گرفت؛ اما کمیل توانست سپاه شام را در هم شکسته، افراد زیادی از آنان را

 

دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir

از بین ببرد. او دستور داد نه به تعقیب فراری بپردازند و نه به مصدومان آسیب رسانند. در این جنگ تنها دو نفر از یاران کمیل به شهادت رسیدند.
پس از این واقعه، کمیل نامه‌ای به امام علی علیه السلام نوشته و پیروزی خود را به ایشان گزارش داد. آن حضرت نیز پاداش خوبی به کمیل عنایت کرد و نامه‌ای همراه با ابراز رضایت از وی ارسال نمود.[۶۵]
چنان که او در هر سه جنگی که در زمان امیر مؤمنان علیه السلام اتفاق افتاد، حضور داشت. در مورد نبرد صفّین، محمد بن سعد زهری از تاریخ‌نگاران اهل سنّت می‌نویسد:
و شهد مع علی صفّین[۶۶]؛ کمیل جنگ صفین را در رکاب علی علیه السلام حضور یافت.
کمیل در جنگ نهروان هم حضور داشت و در همین جنگ بود که کمیل به سرّی از اسرار ولایت و امامت و افق علم امام علیه السلام آشنا شد.
امّا در نبرد جمل (سال ۳۶) ابن اثیر می‌نویسد:
به علی علیه السلام گزارش داده شد که عایشه و طلحه و زبیر همدست شده، آهنگ خروج بر علیه حکومت وی را دارند. آن حضرت، مردم مدینه را در جریان قرار داده، از ایشان برای مقابله با دشمن دعوت به عمل آورد؛ ولی آنان سستی به خرج دادند. آنگاه علی علیه السلام کمیل نخعی را نزد عبدالله بن عمر فرستاد و از او درخواست یاری نمود، که او نیز همکاری خود را مشروط به همراهی مردم مدینه نمود.[۶۷]
نمونه دیگر از شجاعت و مبارزات کمیل، نبرد با خون‌آشامی چون حجّاح بن یوسف ثقفی است. در واقعه‌ای که به «دیر الجماجم» معروف شده و در سال ۸۲ هجری اتفاق افتاد، نبردی بین حجّاج از یکسو و عبدالرحمان بن محمّد از سوی دیگر واقع شد که سرانجام به شکست حجّاج منجر گردید. تاریخ‌نگاران آورده‌اند: کمیل در این نبرد، در جمع قاریان قرآن و از ارکان سپاه بود.
بعد دیگر شجاعت و ستم ستیزی کمیل همان چیزی بود که در خصوص مبارزه او و عدّه‌ای دیگر از هواداران و پیروان امام علی علیه السلام در مبارزه با فساد بنی امیه و اعتراض به معاویه است که به تبعید کمیل انجامید.[۶۸]
چنان که مبارزه او سال ها بعد و جریان شهادتش حکایت گر جوانمردی، عظمت و روح بلند و ملکوتی کمیل است. مطابق آنچه در متون تاریخی ثبت شده است حجاج در سال ۸۲ یا ۸۳ قمری، برای جنگ با عبد الرحمن بن محمد اشعث، از بصره به کوفه لشکر کشید و در محل دیر جماجم مستقر شد. اهل کوفه و بصره برای جنگ با حجاج به عبد الرحمن پیوستند و لشکر دویست هزار نفری تشکیل دادند. از طرف دیگر جمعی هم از اهل شام به یاری حجاج آمدند . جنگ آغاز شد و هر روز عده ای کشته می شدند. در این جنگ عده ای زیر نظر کمیل می جنگیدند که مشهور به قاریان بودند و به خاطر جنگاوری و قدرتشان مشهور شده بودند. کمیل هر روز مانند روز قبل حمله می کرد. حجاج برای حمله به لشکر قاریان سه لشکر آماده کرد و علی رغم حمله ناگهانی، نتوانست آنان را متزلزل کند. این جنگ ۱۰۳ روز طول کشید. در ابتدا لشکریان عبد الرحمن که کمیل همراه آنان می جنگید، پیروز شد؛ ولی به عللی سپاه عبد الرحمن پا به فرار گذاشتند و شکست خوردند. حجاج وارد کوفه شد و یک ماه در آنجا اقامت گزید و اهل شام را در خانه اهل کوفه جا داد. او در این مدّت از مردم کوفه بیعت گرفت. هرکس که ضمن بیعت، اقرار می کرد که «من کافر شده بودم»، آزاد می شد و گرنه کشته می شد، و به همین دلیل، تعداد زیادی از اهل کوفه را گردن زد[۶۹].
حجاج پس از ورود به کوفه، کمیل بن زیاد را طلبید؛ اما او برای حفظ جان خود گریخته بود. از این رو، حجاج دستور داد تا قبیله او را مورد اذیت و آزار قرار دهند و حتی حقوق آنان را از بیت المال قطع کنند. آزار و اذیت آنان به گوش کمیل رسید و جوانمردی و روح متعالیش به او اجازه نداد که این وضع ادامه یابد. او با خود می گفت: من پیر مردی هستم که عمرم به سر آمده است و شایسته نیست به خاطر من، دیگران اذیت شوند». پس به دربار حجاج رفت و خود را تسلیم کرد. حجاج به کمیل گفت : تو بودی که می خواستی از عثمان قصاص بگیری؟[۷۰] همیشه دنبال این بودم که به تو دست پیدا کنم. جناب کمیل فرمود: «به خدا نمی دانم از کداممان بیشتر خشمگین هستی: از عثمان که خود را در معرض قصاص قرار داد یا من که از او گذشتم؟» آن گاه با شهامت تمام فرمود: «ای مرد ثقفی! دندان برای من مفشار و چون توده شن بر من مریز و چون گرگ، دندان منمای! به خدا از عمر من چیزی نمانده است. هرکاری که می خواهی، فروگذار مکن که وعده گاه ما نزد خداست و از پس کشته شدن حسابی است. همانا امیرمومنان علیه السلام به من خبر داده بود که تو قاتل من هستی[۷۱].
حجاج گفت: حجت برضد توست.
جناب کمیل فرمود : اگر داوری به دست تو باشد، چنین است.
آن گاه حجاج خون خوار دستور داد که سر مبارک کمیل را در نود سالگی از بدنش جدا کنند
این جوانمردی کمیل در پیری و ترجیح منافع، حیات و آسایش دیگران بر منفعت شخصی و فردی خویش است که از او اسطوره ای جاودانه ساخته است. و این نمونه ای از تربیت علوی و عرفانی است.

 

 

 

 

 
 
 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-09-21] [ 01:15:00 ق.ظ ]




شیخ مفید در پایان این ماجرا می نویسد: خبر پیش گویی شهادت کمیل روایتی است که راویان عامه از راستگویان خود نقل کرده اند و شیعیان نیز در نقل با آنها شریکند، که مضمون آن از معجزات امام علی علیه السلام و جزو براهین و بینات دانش های غیبی آن امام همام است[۷۲].
منزلت علمی و معنوی کمیل در نظر حضرت امیر علیه السلام
با دقت در سیره تربیتی اهل بیت علیهم السلام ، آشکار می گردد که این بزرگواران در تربیت انسان ها استعداد و ظرفیت افراد را رعایت می کردند و همه را با یک روش و با یک نوع برخورد تربیت نمی کردند بلکه کلمات و جملات آنان سطوح مختلفی داشت. از این رو، بعضی فقط شاگرد مباحث فقهی اهل بیت بودند و در این سطح از این بزرگواران، بهره می بردند، برخی در مباحث کلامی استعداد داشتند، بعضی در آداب و سنن، عده ای هم در مسائل اخلاقی از این دریای بیکران بهره می بردند. اهل بیتعلیهم السلام با هرکدام از یارانشان، در حد و اندازه خودشان -علی قدر عقولهم- مراوده داشتند، اما بعضی که از استعداد کاملی برخوردار بودند، شاگرد خصوصی این بزرگواران می شدند و اسرار معرفتی و توحیدی و ولایی بزرگی را که به افراد دیگر نمی فرمودند و حتی از آنان مخفی می کردند، برای این دسته از شاگردان خود بیان و با قلم تکوین خود در جان آنان می نوشتند.
برنامه و روشی خاص برای زندگی ایشان ترتیب می دادند که با عموم مؤمنان متفاوت بود. جناب کمیل بن زیاد نخعی قدس سره در همین شمار بود؛ شخصیتی که به شدت مورد توجه امیرمؤمنان علی علیه السلام بود و از شواهد زیادی می توان دریافت که در زمره بهترین شاگردان مکتب معرفتی آن حضرت جای داشت. عنایات و برخوردهایی که آن حضرت در مورد این شاگرد تشنه معرفت نشان می دادند، در مورد کمتر کسی نقل شده است که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:

 

  1. جناب کمیل نقل می کند که بعد از نماز مغرب و عشاء حضرت دست مرا گرفت و همین طور که دست من در دست ایشان بود، با هم قدم زنان تا بیرون شهر رفتیم و وارد بیابان شدیم و در حالی که هنوز دست من در دست ایشان بود، بعضی از اسرار و معارف الهی را به من تعلیم دادند[۷۳].

از نوع برخورد حضرت معلوم می شود که آن حضرت می خواسته اسرار بلند و معارف متعالی را در اختیار کمیل بگذارد؛ چرا که او را در دل شب به بیرون شهر می برد و در سایه آرامش و سکوت شب، جان او را از نغمه ملکوتی لبریز می کند.

 

    1. آن حضرت، کمیل را همراه خود به قبرستان می بردند و او را موعظه می فرمودند و با اهل قبور صحبت می کردند.

 

    1. در نقلی دیگر آمده که کمیل می فرماید: حضرت مرا سوار بر مرکب خود کرد؛ در حالی که من پشت سر حضرت نشسته بودم و حضرت مرا به بیرون شهر بردند و معارفی را به من تعلیم دادند.

 

  1. چنان که اشاره شد امیرمؤمنان در قضیه ای به کاتب خود می فرمایند که ده نفر از افراد مورد وثوق من را خبر کن تا به آنان مطلب مهمی را بگویم و یکی از آن ده نفر، جناب کمیل است.

همه این امور، حکایت از آمادگی و استعداد فوق العاده جناب کمیل و عنایت و اطمینان خاص حضرت به این دلداده خود دارد؛ چنان که حضرت هنگام تعلیم «دعای کمیل» به ایشان می فرمایند: «یا کمیل أوجب لک طول الصحبه لنا أن نجود لک بما سألت؛ ای کمیل، مصاحبت طولانی تو با ما باعث شد که ما درخواست تو را به تو عنایت کنیم»[۷۴].
آری، آن حضرت به سان پیر طریق، کاملاً بر احوال شاگرد خود اشراف داشت و برنامه سالکانه ویژه ای برای شاگرد خود ترسیم می فرمودند. جناب کمیل قدس سره نقل می کند که امیرمؤمنان علیه السلام به من فرمود:
گوشه گیری اختیار کن. خویش را مشهور مگردان و شخصیت خود را از مردم پنهان بدار. نام خود را بر سر زبان ها مینداز. بیاموز و عمل کن. خاموش باش تا سلامت بمانی. خوبان را شادمان کن؛ گرچه فاجران خشمگین شوند. باکی بر تو نیست که هر گاه احکام دین خویش را آموختی، مردم تو را نشناسند یا تو آنان را نشناسی. هر کس که همواره دل و فکر و اندیشه و زبانش به ذکر خدا مشغول باشد، خدا دلش را از ایمان و رحمت و حکمت و نور لبریز سازد و همانا اندیشه کردن و عبرت گرفتن از دیگران از دل مؤمن سخنان حکمت آمیزی بیرون آورد که هر گاه دانشمندان آن را بشنوند، خشنود می شوند و خردمندان فروتن می گردند و حکیمان در شگفت آیند.»
چنان که گذشت، ائمه علیهم السلام به اندازه سطح فهم و ایمان افراد با آنان سخن می گفتند. در برخی روایات آمده است: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»[۷۵] از پاسخ امیرمؤمنان علیه السلام به سؤالات کمیل و از التفات آن حضرت به او، شأن والای کمیل نمایان می گردد. از این رو، حضرت به شاگرد خود، چگونگی شهادتش را نیز خبر دادند؛ چنان که وقتی جناب کمیل از طرف حجاج تهدید به مرگ شد، ایشان فرمود که مولایم علی فرموده بود که به دست تو کشته خواهم شد.
شناخت کمیل در کلام امیر کلام
از سفارش های مهم اهل بیت علیهم السلام این است که با هر شخصی به اندازه درک و فهم او باید سخن گفت. اگر کسی ظرفیت و مقدمات درک مطلبی را ندارد، باید آن را از او مخفی کرد. این گونه مطالب را «سر» نامیده اند. بعضی در تعریف «سر» گفته اند: «سخنی» است که مستمع تحمل درک آن را ندارد، ح

 

 
 
 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:14:00 ق.ظ ]




    1. به نظر ایشان آخرین مرتبه سیر و سلوک که در حدیث شریف آمده است و پس از آن دیگر مرتبه‌ای قابل تصور نیست، «مرتبه وصول» است که خود دارای سه مرتبه بدایه، وسط و نهایه است. مرتبه نهایی از وصول برای وجود مبارک حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلماست و مرتبه میانی و وسط برای وجود مبارک علی علیه السلاماست چون نایب آن حضرت است و مرتبه بدایت و آغازین وصول برای مریدان و ارادتمندان آن حضرت است، که براساس شریعت و طریقیت به پیروی و در تبعیت آن حضرت علیه السلام اند. علامه حلّی تأکید می‌کند این مرتبه سوم که مرتبه‌ای عالی است برای امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم قرار داده شده است و به همین خاطر از امت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم خیر امت یاد شده است[۱۶۵] و به همین خاطر است که همه انبیاء آرزو می‌کردند که از امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم باشند. چون به نور نبوت این مرتبه کمالی مشاهده کرده بودند. و لذا خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم فرمود « عُلَمَاءُ أُمَّتِی کَأَنْبِیَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ »[۱۶۶]

 

  1. به نظر علامه حلی تطابق آنچه در این شرح آمده: مقصود از علمای امت که بخاطر وصول به این مرتبه افضل از انبیاء بنی اسرائیل اند تنها عالم بر فقه و احکام شریعت بودن نیست بلکه افزون بر آن معرفت به اسرار طریقت و حقایق باطنی و یقین لازم است. از نظر علامه حلی یقین به ۵ مرحله قابل تقسیم است.

یک. یقینی که بوسیله تقلید محض و تصدیق قول و گفتار رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حاصل می‌شود.
دو. یقینی که بعد از مرحله تقلید و بوسیله علم و برهان عقلی حاصل می‌شود.
سه. یقینی که بواسطه مشاهده نصیب سالک می‌شود.
چهار. یقینی که بواسطه قرب نصیب می‌شود و
پنج. یقینی که بواسطه وصول حاصل می‌شود و سپس با مثالی این ۵ مرتبه از یقین را توضیح و تبیین می‌کند.

 

  1. نکته سوّمی که علامه حلی متذکر می‌شود این است که می‌نویسد: در شرح حدیث حقیقت مأذون و مجاز به پرده‌برداری بیش از این نبوده است و لذا فقط با الهام خداوند متعال و نه با هیچ گونه تامل و تدبری به ذره‌ای در مقابل کوه و قطره از دریای معرفت و اسرار طریقیت و حقیقت اشاره کرده است علامه حلی می‌نویسد: و ما قلت فی شرح هذه الکلمات الجامعه جمیع الکمالات و اصول الطریقه و الحقیه ـ ذره من جبل البیان و قطره من بحر العرفان. و ما کنت مأذوناً بان اصول الصلام فیها، لاّن افشاء اسرار الربوبیه کفر…… فهذه المعانی اوردت علی البال بالهام الملک المتعال من غیر رؤیه و تامّل و تفکر و تدبر فی المجلسین.[۱۶۷]

 

شرح حدیث حقیقت[۱۶۸]/ ابن همام شیرازى
یکی از شروح منتشر شده حدیث حقیقت، شرح ابن همام شیرازی ق (۹ و ۱۰) است که به همت محقق ارجمند جناب آقای سید محمد مهدی عمادی حایری در میراث حدیثی شیعه منتشر شده است.
محقق محترم شرح حدیث حقیقت ابن همام شیرازی در مقدمه تحقیقشان آورده اند که حدیث حقیقت بخاطر محتوای عالی اش از دیرباز، عالمان عارف و عارفان صافى و صیرفیان بازار معانى را به سوى خود کشانیده است. چنانکه ملاحظه خواهد شد ابن همام از شیعیان دوازده امامی و آگاه به حدیث، تفسیر، کلام، ادب فارسی و عربی است.
اشاره شد که یکى از کسانى که نام او را در فهارس، به عنوان شارح حدیثِ حقیقت مى بینیم، ابن همام شیرازى شیعى است که این حدیث را به رشته نظم کشیده است. از ابن همام، در مآخذ، ذکرى نرفته است و از آثار او تنها همین نسخه که مبناى تصحیح و تحقیق محققان قرار گرفته، شناسانده شده که در واقع، کلّیات آثار اوست.[۱۶۹] اثرى نیز از او تا کنون منتشر نشده است.
مطابق کاوشی که جناب آقای عمادی در نسخه خطّى مذکور، به انجام رسانده است این اطلاعات درباره ابن همام گزارش شده است:
ابن همام، شیعه اى است دوازده امامى و پاکْ اعتقاد، و نسبت تشیع امامی از مثنوى هاى او به خوبى بر مى آید.
او اهل شیراز است و در مثنوى «تحفه الملوک» گوید:
بشنو اى پادشاه با احسان حال شیراز از من حیران هست در شهر ما مُدام جنان خاصه در موسم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:14:00 ق.ظ ]




علامه سید حیدر آملی در چند اثر از آثارش به شرح و تفسیر حدیث حقیقت پرداخته است از آنجمله کتاب های جامع الاسرار و منبع الانوار، نص النصوص در شرح فصوص الحکم عربی، نقدالنقود فی معرفت الوجود است. هرچند سید حیدر تحت عنوان شرح حدیث حقیقت به طور مستقل اثری ندارد ولی در میاحث مختلف بویژه در کتاب جامع الاسرار و در مباحث توحید به طور جدی به آن توجه داشته و استناد کرده است و ما به جهت اهمیت شخص علامه سید حیدر و تاکیدی که بر صحیح بودن این حدیث شریف دارد عین کلمات سید حیدر را در متن این تحقبق ذکر می کنیم:
سیّد حیدر آملى در کتاب جامع الأسرار[۱۷۷]، با ذکر حدیث مى نویسد:
و أمّا أقواله التی لیست مذکوره فی النهج ، وهی مشهوره، فهو قوله المذکور فی المقدمه، المخاطب به کمیل بن زیاد رضى الله عنه الّذی هذا أوّله فی سؤاله عنه:
ما الحقیقه؟
قال: «ما لک و الحقیقه؟!».
قال: أ وَ لستُ صاحب سرّک؟
قال: «بلى! و لکن یرشح علیک ما یطفح منّی!»
قال: أ وَ مثلک یُخیِّب سائلاً؟!
قال: «الحقیقه کشف سُبحات الجلال من غیر إشاره». قال: زدنی فیه بیاناً. قال: «محو الموهوم مع صحو المعلوم».
قال: زدنی فیه بیاناً.
قال: «هتک الستر لغلبه السرّ». قال: زدنی فیه بیاناً. قال: «جذب الأحدیّه بصفه التوحید». قال: زدنی فیه بیاناً.
قال: «نور یشرق من صبح الأزل فتلوح على هیاکل التوحید آثاره».
قال: زدنی فیه بیاناً.
قال: «أطْفِ السراج، فقد طلع الصبح . »
سپس مى نویسد: و هذا الکلام له معانٍ کثیره، قد ذکرها الشرّاح فی شروحهم.[۱۷۸]
همو گوید: و هذا الکلام یحتاج إلى شرح طویل و بسط عظیم، و سنبیّنه فی الأصل الثانی من هذا الکتاب، إن شاء اللّه تعالى.[۱۷۹]
نیز گوید: و یُروى عن کمیل رضى الله عنه مثل ذلک أیضاً و أبلغ منه، فی کتمان الأسرار و إخفائها، کما هو مذکور فی نهج البلاغه و هو أنّه قال رضى الله عنه: «أخذ بیدی أمیر المؤمنین علیّ علیه السلام فأخْرَجَنی إلى الجبّانه…[الخ[۱۸۰][ وى همچنین در کتاب نص النصوص گوید: و أمّا الأخبار الصحیحه، فورد عن أمیر المؤمنین، علیّ علیه السلام أنه قال لکمیل بن زیاد النخعی لمّا سأله عن الحقیقه: «ما لک و الحقیقه؟»
و کیفیه ذلک أنّ کمیل بن زیاد کان فی صحبته و خدمته ثلاثاً و عشرین سنه، فسأله بالکوفه حین کان خالیاً، فقال: «یا مولای و سیّدی! ما الحقیقه؟»…[الخ[ [۱۸۱]

 

  1. نقد النقود فی معرفه الوجود، سیّد حیدر آملى[۱۸۲]در این رساله در بحث از تنزه ذات حق از هرگونه کثرت وجودی و اعتباری بعد از استناد به احادیث دیگری از امیر المومنین علیه السلام از جمله حدیث کمال الاخلاص نفی الصفات عنه به فقره ای از حدیث حقیقت استناد کرده است سیدحیدر آورده است:

و الغرض أنّ کلّ ذلک إشاره الى إطلاقه و تجرّده و تنزّهه و تقدّسه عن الکثره الوجودیّه و الاعتباریّه، لانّ قوله- علیه السلام: «و کمال الإخلاص له نفى الصفات عنه» إشاره الى الوجود المطلق المحض، و الذات البحت الخالص، الذی لا یمکن وصفه بشی‏ء أصلا، و لا یکون قابلا للاشاره أبدا، کما أشار الیه علیه السلام فی موضع آخر فی قوله: «الحقیقه کشف سبحات الجلال من غیر إشاره» الى آخره

 

  1. نصّ النصوص در شرح فصوص الحکم ابن عربی: سیّد حیدر آملى[۱۸۳]در نص النصوص در سخن از کیفیت توحید و تحقیق و ترتیب آن و انحصار آن به توحید الوهی و توحید وجودی به حدیث حقیقت استناد جسته و کلام عبد الرزاق کاشانی در شرح منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری را نقل کرده است. سید حیدر آورده است:
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:13:00 ق.ظ ]




حمل کرده‌اند.[۲۱۴]

 

    1. و برخی منظور از حقیقت را مراحل سیر روح و مراتب نفس کلیه الهیه در رسیدن به مقامات عالیه معرفت الله حمل کرده‌اند. احتمالات دیگر در این باب عبارتست از:

 

    1. حقیقت عبارتست از امر مطلق یا ثابت و ازلی هر چیز. یعنی مقصود از حقیقت در سؤال کمیل، حقیقت هر چیز است. حقیقت مبداء، حقیقت معاد، حقیقت نبوّت، حقیقت ولایت، حقیقت حال مؤمن و کافر در محشر و قیامت، حقیقت و سرّ مقام خلافت و جانشینی پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم.

 

    1. مراد از حقیقت، حقیقت ولویه غائب، قائم و سرّ السرّ عالم و آدم است که مظهر حقیقت و مظهر حقایق شریعت و سلطنت و قدرت و عدالت است.

 

    1. شاید مراد از حقیقت مقابل مجاز است به این معنا که چگونه از علوم مجازی به علوم حقیقی می‌توان دست یافت.

 

  1. و شاید منظور حقیقت حال نفس ناطقه در سیر و سلوک به مقامات عالیه معرفت الله است.[۲۱۵]

بر این اساس گو اینکه کمیل پرسیده است یا علی علیه السلام حقیقت حال انسان در تزکیه نفس و صفای باطن و مقام نهائی او در سلوک إلی الله چیست؟ و انسان سالک کی از عالم مجاز و اغراض جسمانی و اوهام باطل رهیده و حجاب نورانی و ظلمانی از چشم باطن او افتاده و از دنیا و آخرت و تمام غایات وسطیه مجازی عبور کرده و به غایت الغایات دست خواهد یافت و به مقام شهود حق که غایت آمال عارفین است، تواند رسید و اصولاً راه و طریق وصول به این مقام چگونه است؟ به تعبیری مقصود سائل استفسار از مراتب و درجات سلوک سالک حقیقت توحید و معرفت است. حقیقت توحید عیانی انکشافی که با جهادبا نفس و متابعت شریعت حقّه حاصل می‌شود[۲۱۶] یعنی حقیقت سیر از ماسوی الله به سوی مبداء اعلی و مراتب و مقاماتی گوناگون آن تا مقام فنا و بعد از آن یعنی بقای بعد از فناء و صحو بعد از محو و فرق بعد از جمع که همان مقام تمکین و استقامت و سفر از خلق به سوی حق است[۲۱۷].
و به تعبیری دیگر منظور از پرسش از حقیقت، پرسشی از چگونگی رسیدن به مرتبه عین الیقین و حقّ الیقین است. گو این که پرسیده است در قوس صعود، سیر و صعود تا چه مرحله از تعالی و کمال حقیقت فرا چنگ سالک قرار می‌گیرد؟
به نظر می‌رسد سؤال کمیل از معنای اخیر است چرا که با توجه به این که کمیل صاحب سرّ و از اصحاب کبار امام علی علیه السلام است، می‌داند که سؤال از ذات حقّ تعالی سؤال باطلی است و ذات حقّ به دلائل عقلی و نقلی قابل درک نبوده و جمال بی‌مثال او به دیده کشف و عیان نتوان دید.
به تعبیر شارح حیدرآبادی، سؤال کمیل پیرامون، تصور ذات حقّ بالکنه محال است چرا که ذات حقّ از احاطه حدّ بیرون است و رسم هم که مفید کنه آن نیست چنان که تصور ذات به کنهه نیز محال است. چون وجود حق تعالی و سایر صفات کمالیه اش عین ذات اوست.[۲۱۸]
بر همین اساس است که حضرت علی علیه السلام در پاسخ به کمیل نیز به طریق رمز و اشاره به تبیین حقیقت از خلال آثار و نشانه‌هایش پرداخته است.
برخی دلایل و شواهد موید این دیدگاه به قرار زیر است:

 

  1. حدیث حارثۀ بن زید، یا زید بن حارثۀ که در کتب معتبر حدیثی آمده است[۲۱۹].
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:13:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم